Start My Family Tree Welcome to Geni, home of the world's largest family tree.
Join Geni to explore your genealogy and family history in the World's Largest Family Tree.

Project Tags

سومریان از اقوام باستانی ساکن در جنوب سرزمین کنونی عراق یعنی میانرودان (سرزمین میان دو رود دجله وفرات) و شمال خلیج فارس بودند. ایشان از جمله در شهر باستانی بابل سکنی داشتند و تمدنی پرمایه را پی‌ریزی نمودند.سومری‌ها قومی بودند که خود شاخه‌ای جدا از نظر نژادی و زبانی تشکیل می‌دادند و با هیچ‌یک از اقوام امروزی خویشاوندی ندارند. زبان‌انها نیز تک‌خانواده است.تاریخ ورود سومریان به این سرزمین دقیقا معلوم نیست، ولی بر اساس کاوش‌های باستان‌شناسی سومریان حدودا ۴۵۰۰سال پ.م نخستین تمدن درخشان بشری را پایه گذاری کردند و دولت شهرهای باشکوهی چون اور، اوروک، نیپور، کیش، لاگاش، اریدو و غیره بنا نهادند، لازمه ایجاد چنین تمدنی اینست که سومریان حداقل ۵۰۰ سال قبل از بوجود اوردن دولت شهرها، در منطقه حضورداشته باشند یعنی می‌توان گفت سومریان ۴۵۰۰-۵۰۰۰ سال پ.م در منطقه میانرودان بوده‌اند.این باور که چرا سومریان را نخستین قوم شکل یافته می‌خوانند چند علت دارد.ابتدایی ترین و برترین اثار کشاورزی که نشانه زندگی اجتماعی انان است، ابزار سازی ودانش استفاده از فلزات، خط و نوشته که مهم‌ترین اختراع بشری است(خط سومریان میخی بوده و حدود ۴۵۰۰_۵۰۰۰ سال قدمت دارد.)و وجود شهرهای مستقل.درباره خاستگاه سومریان پیش از امدن ایشان به میانرودان هیچ سند و گواه و راهنمای تاریخی وجود ندارد اکثر دانشمندان خاستگاه ایشان را از فلات ایران و از دامنه‌های زاگرس دانسته‌اند.زبانشناسان زبان سومری را جزء زبان‌های تک خانواده (منفرد) یعنی بدون خویشاوندی در میان زبان‌های امروزی دسته بندی کرده‌اند.لوحه سومری دربرگیرنده‌ نام‌های خدایان سومری به‌ خط میخی حدود سده‌ ۲۴ پیش از میلاد.دانشنامه بریتانیکا می‌نویسد: «زبان سومری، زبانی منفرد و کهن‌ترین زبان مکتوب موجود است. این زبان برای نخستین بار در حدود ۳۱۰۰ پ.م در جنوب میانرودان گواهی گردیده و در طول هزاره سوم پ.م. رشد و توسعه یافته‌است. در حدود ۲۰۰۰ پ.م، زبان سومری به عنوان زبانی محاوره‌ای، با زبان سامی اکدی (اشوری- بابلی) جای گزین شد اما کاربرد کتبی ان کمابیش تا پایان حیات زبان اکدی، در حوالی اغاز عصر مسیحیت، ادامه داشت. زبان سومری هرگز بسیار فراتر از مرزهای اصلی خود در جنوب میان رودان توسعه نیافت؛ شمار اندک گویندگان بومی این زبان، تناسبی با اهمیت عظیم و تاثیرات زبان سومری بر توسعه تمدن میان رودان و تمدن‌های دیگر، در همه مراحل انان، نداشت».

دیپی: واژه سومری دوب DUB که معنی کتیبه و سنگ نوشته را دارد، در زبان ایلامی (خوزی) به گونهٔ Tup-pi-me به همان معنا دیده می‌شود. در زبان فارسی باستان نیز به گونهٔ دیپی دیده می‌شود. و از ان مشتقات گوناگونی درست شد مانند دیپیر (دبیر)، دیپیستان (دبستان)، دیپی‌وان (دیوان) و دبیرستان. اما این که این واژه از کدام زبان است شاید براستی نتوان مشخص کرد، زیرا ایلامی‌ها هم همپای سومریان بوده‌اند. باستان‌شناسان براین باورند که سومریان بت پرست بوده‌اند. مردمانان اعصار مانند ایلامیان، هورییان، کاسی‌ها، اورارتوها و... همه بت می‌پرستیدند و البته یکتاپرستی در ان زمان تبدیل به چندخدایی شده بود. ذکر این نکته لازم است که بت پرستی سومریان با نوع بت پرستی اکدیان واشوریان فرق اساسی داشته‌است.علاوه بر خدایگان مجزایی که مختص هر شهر سومری بوده‌است سه رب‌النوع مشترک نیزداشته‌اند: ۱- انو – فرمانروای اسمانها ۲- بئل – خدای زمین ۳- اا – خدای دره عمیق خدایان مذکور الهه روح‌های پاک ونجیب بودند وسومریان برای در امان ماندن از ارواح خبیث، دعفریت و دیو قربانی نموده و نذرونیاز می‌کردند. به بیان دیگر ایشان به مثابه تعلیمات پسین دین زرتشت به دو نیروی خیر وشر اعتقاد داشتند، انها به روح و غلبه نهایی خیر بر شر اعتقاد داشته و برای در امان ماندن از شر، قربانی می‌کردند. بعضی از خدایان دارای همسر بودند و بسیاری از رب النوع‌ها نیز دارای پدری از جنس خدا بودند.از نظر سومریان، خداوندان نیز چون انسان دارای غضب، شهوت، سنگ دلی، عشق، نفرت و سایر صفات بودند و مانند روحانیان زرتشتی خادمان دینی سومری نیز ارج و قرب فراوانی در توده‌های مردم داشتند.

سومریان اعتقاد داشتند که خدایان نیز چون شاهان زندگی توام با رفاه و اسایش دارند به این دلیل عبادتگاهایشان را مزین به اشیای قیمتی و جواهرات و وسایل زینتی می‌کردند که شباهتی تام با اتشکده‌های زرتشتی داشته‌است.سومریان معتقد به سرزمینی پاک و مقدس به نام دیلمون (Dilmun) بودند که مظهر روشنایی و پاکی و سلامتی بود. باغ مقدس که خدایان در ان زندگی می‌کردند. انچه برای زنده ماندن این باغ لازم بود اب تازه بود که اوتو (Utu) خدای خورشید باید از زمین به ان باغ مقدس بیاورد.انان بزرگِ شهر را “پاتئسی” می‌نامیدند و اعتقاد داشتند که او به نیابت از خدایان به رتق وفتق امور شهر می‌پردازد.از میان همه هنرها، شاید عالی ترین دستاورد سومریان ادبیات بوده باشد. پژوهشگران ادبیات سومری را به هشت مقوله تقسیم کرده اند: اساطیر، داستان های حماسی، سروده ها، مرثیه ها، اسناد تاریخی، رسالات، احکام (دستورات اخلاقی) و ضرب المثل ها. نوشته‌های سومری در سراسر خاور نزدیک باستان ترجمه و نسخه برداری شدند و بر نوشته‌های عبری و یونانی تاثیر نهادند. از میان اساطیر متعدد سومری، سه اسطوره به داستان های عهد عتیق شباهت دارند.

یکی از این اسطوره‌ها داستان ادمیانی را می‌گوید که از گل افریده شده بودند و در سرزمینی پر بار موسوم به دیلمون می زیسته اند که در ان نه بیماری بود و نه مرگ، ولی از اب شیرین هم خبری نبود. انکی فرمان می‌دهد اب شیرین را از زمین، چونان نهری که از باغ بهشت جاری است بیاورند. بدین سان دیلمون باغی ملکوتی می‌شود. این اسطوره از زنی می‌گوید که به انکی گیاهانی پیشکش می‌کند که نفرین برایش می‌اورند و سبب درد دنده اش می‌شوند. ان گاه یک «بانوی دنده» برای درمانان خلق می‌شود.

در گذشته‌ای نه چندان دور ، اخترشناسان می‌خواستند به دنبال انحرافات مشاهده شده درحرکات مداریسیارهاورانوسونپتوننشان هایی از سیاره دهمی را درمنظومهشمسیبیابند. می‌گویند تاریخ هرگز تکرار نمی‌شود. با این حال، از 1225 ه.خ (1864 م.) و به دنبال کشف سیاره نپتون بر مبنای محاسبات لوویه (که پیروزی بزرگیبرایمکانیکسماویبه شمار می‌امد) ، بسیاری از اخترشناسان کوشیدند این موضوع را دوبارهتکرار کنند. عده‌ای هم می‌خواستند سیاره‌ای فرضی و نزدیکتر از |عطارد|سیارهتیر نسبت بهخورشیدراکشف کنند. برخی هنوز هم تمام سعی خود را بکار می‌اندازند تا سیاره‌ای بزرگ را درمرزهای نهایی منظومه خورشیدی بیابند. لوویه ، برای پیش بینی وجود وضعیت قرارگیری وموقعیت نپتون ، بررسیها و محاسبات خود را بر مبنای انحرافاتی (خروج از مدار ،انحراف و اشفتگی در مسیر حرکت) که حرکت اورانوس را مختل می‌کردند و در ان زمانتوضیحی برای انها نیافته بودند، پایه گذاری کرد.

کشف نپتون و نتیجه ان پس از کشف سیاره نپتون و تعیین مسیر ان ، مشاهده شدکه این کشف نمی‌تواند انحراف مسیرهای حرکت اورانوس را توجیه کند، از ان گذشته حرکتخود ان نیز دقیقا با نتایج مکانیک نیوتنی مطابقت نداشت. همه این مسائل موجب شد کهپاره‌ای از اخترشناسان وجود سیاره فرضی دیگری در مکانی دورتر را در نظر بگیرند. دودانشمند به نامهایویلیام – پیکرنیگوپرسیوال - لاول، هر یک مستقل از دیگری ، جرم و مسیراین سیاره فرضی را محاسبه کردند که لاول پیشاپیش ان را "سیاره ایکس(نیبیریو)" نامیده بود. کشف پلوتن کاوشهای تصویری (همراه با عکسبرداری) که بر مبنای این محاسباتانجام گرفته بودند، تا مدتها بی‌ثمر ماندند، سرانجام در 30 بهمن 1309 که اخترشناسیبه نامکلاید - تامباشیئی را که این همه چشم بهانتظارش بودند در منهای 6 درجه از موقعیت پیش بینی شده ، شناسایی کرد. این سیارهجدید ، نامپلوتنرا به خود گرفت. اما طولی نکشید که مشخصات ان (قطر ظاهریکم و درخشش ان که بسیار کمتر از پیش بینی‌ها بود) این تردید را بوجود اورد که جرمپلوتن بسیار کمتر از ان مقدار است که بتواند اختلالی بویژه در حرکات اورانوس ونپتون بوجود بیاورد.

این موضوع در طی دهه‌های بعدی حتی پیش از کشف قمر اینسیاره در سال 1357 به نامشاورن، به تاییدرسید. از همین رو ، پاره‌ای از اخترشناسان بار دیگر همت خود را در جستجو و کاوشسیاره دیگری بکار بستند. با این حال ، انچه بحث انگیز شد، نه نپتون بود نه اورانوس، بلکهدنباله‌دارهالیبود. در 1351 ،ژوزف - بریدی (ازدانشگاه کالیفرنیا) ، در پی مطالعه‌ای عمیق در حرکت دنباله‌داری که از ده قرن پیشاز هجرت شهرت داشت، بر این نکته تاکید گذارد که بی نظمی‌هایی در مسیر حرکت کهمی‌توانانها را بهسیاره ایکس(نیبیریو)نسبت داد، تشخیصداده است (نام سیاره ایکس(نیبیریو) با توجه به این موقعیت که سیاره‌ای هنوز ناشناخته بودبالقوهدهمین سیاره منظومه خورشیدیرا تشکیل می‌داد، نام با مسمایی بود کهدوباره به تایید می‌رسید. جرم سیاره 280 برابر کره زمین براورد می‌شد باحرکت انتقالی 464 سال (به دور خورشید) ، فاصله در حدود 60 واحد نجومی از خورشید ،در مداری تقریبا مدور و با زاویه میل 120 درجه نسبت به صفحه دایرة البروج. بنابراینجابجایی مداری ان در جهت عکس دیگرسیاراتانجام می‌گیرد. اخرین گذر ان در نزدیکترین مدار به خورشید باید در این سال 1014 هخ (1635 م.) صورت گرفته باشد. از سر گیری تحقیقات از سال 1355، بار دیگر مساله اختلالهای بر جا ماده ازحرکات اورانوس و نپتون بر سر زبان افتاد. این بار داشنمندان دیگری ، با کمک محاسبه‌های رایانه‌ای‌ خود ، چهره این سیاره فرضی را چنین ترسیم کردند: سیاره‌ای که جرم ان میان دو و پنج برابرکره زمین است،که بر مداری بسیار طویل و با زاویه بسیار شیب دار در صفحه دایرةالبروج ، در فاصله‌ای از خورشید که از 50 تا 100 واحد نجومی متغیر است با دوره تناوب چرخش نزدیک به 800 سال. شاید طی یکی از گذرهایش در پایینترین مرحله ، در خیلیسال پیش ، این کره ، حرکت قمر اصلی نپتون ، یعنی تریتون را معکوس ساخته است که امروزه به صورت حرکتی پس خرامی تلقی می‌شود، ضمن انکه پلوتن را از خانواده اقمارنپتون بیرون اورده ، ان را در مدار خورشیدی قرار داده است.

در سال 1368هرینگتن، پس از توفیق در محاسباتش ، الگویتازه‌ای را ارائه داد: الگوی کره ای چهار برابر جرم زمین که در فاصله ای حدود 2.5برابر پلوتن ، به دور خورشید می‌چرخد. این کره فرضی با قدر نزدیک به 14 که درصورت فلکی عقربواقع شده تا کنون از چشمراصدان اسمان پهناور ، پنهان شده و چهره در نقاب فرو برده است. در اینجا هم، باز با تکیه بر "حرکت نادرست" ناموزون اورانوس ونپتون ، دو برزیلی به نامهایرودنی - اس. گومزوسیلویو - فراز - ماو، در دهه 1360 ، نتایجی با کمیتناوب دست یافتند. ان دو در محاسبه‌شان برای سیاره ایکس(نیبیریو) عرض جغرافیایی بسیاری قائلشده‌اند: بسیاری از مدارهای امکان پذیر که همگی به نسبت دایرة ابروج زاویه مختصر وبسیار کمی دارند.

کره فرضی انها می‌تواند جرمی نزدیک به نیمی از جرم زمین هم داشتهباشد و مداری تقریبا مدور در فاصله 45 واحد نجومی از خورشید ، تا مداری بسیار بیضیشکل با فاصله میانگین 80 واحد نجومی از خورشید، با جرمی سه برابر جرم کرهزمین. از دیگر مدافعان سیاره ایکس(نیبیریو) ،کانلی–پاولدانشمند دیگری است که تنها فاصله‌هایی را در نظر می‌گیرد که موقعیتهایفرضی اورانوس را از انچه بطور مؤثر اندازه گیری شده ، جدا می‌سازد و وزن بیشتری بهمشاهدات سده کنونی قائل می‌شود، زیرا دقت این مشاهدات بسیار بیشتر و بهتر است. کره‌ای که از محاسبات او بدست می‌اید، نوعی پلوتن دومی است. این کره طول 204 سالفاصله در 34 واحد نجومی از خورشید بطور میانگین ، در مداری که قسمتی از ان در داخلمدار نپتون واقع شده ، می‌چرخد. جرم ان تنها 35.0 برابر جرم زمین است. پاول بسیارخوش بینانه نامی هم برای این شیء انتخاب کرده است: نام همسر "پلوتون" یعنی "پرسه فون". 

و اما دانشمند دیگری استدلالهای تازه وبکری را ارائه می‌کند. وی ، در سال 1366 مسیر کاوشگرهای (سوندهای) پاپونیر 10 و11را به دقت و با همه ریزه کاریهای ان مطالعه کرد. این دو کاوشگر در جهتهایی تقریباعکس درفضای بین ستاره‌ایوارد شده بودند. با وجوداین نتوانست نشانی از کوچکترین اشفتگی که بتوان به حضور سیاره دهمی نسبت داد،بیابد. شاید هر کس دیگری بود در همین جا متوقف می‌شد، اما به نظر این دانشمند ، درمسیر حرکت اورانوس و نپتون ، در گذشته در اثر نیروی گرانش سیاره دیگری اختلال پدیدامده است.

این سیاره از اواخر سده پیش انقدر دور شده است که دیگر اثرات گرانشی ان بر روی دو کره یاکاوشگرهای فضایی در حال کنونی احساس نشود. این کره ناشناخته که تقریبا 5 برابر جرم کره زمین است، برای گردش به دور خورشید در مداری کاملا بیضی شکل و با زاویه زیاد ،حدود 700 تا 1000 سال را پشت سر می‌گذارد. در ادامه تصاویر متعددی را که ظاهرا نیبیرو را نشان می دهند قرار داده ام.

در اینجا به وضوح نیبیرو در کنار خورشید قابل رویت است.

در تصویر بالا نیبیرو در ماه می ۲۰۰۲ . بعد از ۷ ماه در ماه سپتامبر ۲۰۰۲ نزدیکتر و بزرگتر شده است.

جرم سیاه رنگ یکی از اقماری است که دور نیبیرو گردش می کند است.

ایا سیاره ایکس(نیبیریو) تنها در نیروی تجسم چند پژوهشگر موجودیت یافته است؟ در حال حاضر این محتملترین فرضیه است. از سال 1308 تا 1322،کلاید - تامبا،کاشف پلوتن، حدود 7000 ساعت برای مقایسهصفحه‌های عکسبرداری شده صرف کرد. بدین سان 70% از اسمان را زیر پوشش بررسیهای خودقرار داد (نوار وسیعی که از 50- درجه میل زاویه تا 50+ درجه را پوشش می‌داد) و 45میلیونستارهرا مطالعهکرد. وی چنین متقاعد شد منطقه‌ای که ردیابی کرده ، هیچ شیئی درخشانتر از قدر 16.5کره‌ای به اندازه نپتون که در شعاع 200 واحد نجومی از خورشید واقع شده باشد. نمی‌توانسته از چشم او پنهان بماند.

چندی پیش ، از سال 1356 تا 1363،چارلز - کووالنیز به نوبه خود پژوهشی منظم در زمینهاجسام تازه در منظومه خورشیدی به عمل اورده است. وی به یاریدورنگرا شمیدتبه قطر 1.22 متر در قله پالومار ، نواریبه پهنای 30 درجه در این سو و ان سوی دایرة البروج را جاروب کرده است، اما نشانه‌ایاز سیاره‌ای بزرگ را نیافته است.

از سال 1310 تا کنون ، به هنگام جستجوی سیاره ایکس(نیبیریو) ، دورتر از نپتونیا پلوتن دههاسیارککشفشده‌اند. به این ترتیب وجود کمربندی از اجسام کوچک در دور دستها که از سال 1330توسط ژرار - کوئیپر ، سیاره شناس به صورت فرض مسلم ارائه شده بود، تایید می‌شود. احتمال هست این توزیع مدار تا فاصله 50000 واحد نجومی گسترده باشد. ظاهرا این خودبرای درک بی‌نظمیهای بدون توضیح در مسیر حرکت اورانوس ونپتون ، تا انجا که وجوددارند، می‌تواند کافی باشد و سیاره جدید را محتمل بدانیم.

450000سال پیش : روی سیاره (ایکس(نیبیریو))نیبیرو حیات دچار مشکل می شود چرا که جو سیاره فرسوده شده است. حاکمی به نام الالو Alalu که توسط انو Anu معزول شده است با سفینه ای از نیبیرو فرار می کند و روی زمین پناه می گیرد. الالو کشف می کند که زمین دارای ذخایر طلا است که می تواند اتمسفر نیبیرو را ترمیم کند. نیبیرو Nibiru طبق داده های کلی ستاره ای تاریک است معروف به دوقلوی خورشید در منظومه شمسی. این ستاره مانند زمین به دور خورشید می چرخد اما در عین حال سیارات و ماه هایی دارد که به دور ان گردش می کنند. مدار نیبیرو بسیار دورتر از مدار پلوتو است و در حال چرخش تا ٥٠ میلیارد مایل از خورشید فاصله می گیرد.هر ٣٦٠٠ سال زمینی یکبار نیبیرو به خورشید بسیار نزدیک می شود و در این حالت مدار چرخش ان از نزدیکی زمین می گذرد.

نمودار فرضی از سیارات منظومه شمسی و سیاره ایکس(نیبیریو)

خورشید

            زمین

سیاره ایکس(نیبیریو)

سیاره ایکس(نیبیریو) در اثر این نزدیکی اکوسیستم زمین بر هم میریزد. سونامی - طوفانها و گردبادهای غول اسا شکل می گیرند. اتشفشانها فوران می کنند و جای قطبهای مغناطیسی شمال و جنوب عوض می شوند. در نتیجه این تغییرات زلزله ها ی بزرگ رخ می دهند و اب دریاها و اقیانوسها بالا می ایند. کسانیکه مدافع ظهور نیبیرو هستند همچنین معتقد به جعلی بودن گرم شدن زمین و اثر گاز دی اکسید کربن بر اب و هوا هستند.بر طبق نظریه ی علمی به نام " گرم شدن جهان" بر اثر اجتماع گازهای گلخانه ای زیست زمین در حال تغییرات عمده است. در حالیکه برخی عقیده دارند اکوسیستم و طبیعت قادر است تا هر مقدار الودگی و زباله را دفع و تحمل کند. گازهای گلخانه ای سبب گرم شدن زمین نمی شوند. اب شدن یخهای قطب به دلیل بالا رفتن دمای زمین نیست. سالها پیش گروهی از دانشمندان هواشناسی و زمین شناسی برخلاف توقع دولت امریکا دست به ازمایشات و تحقیقاتی زدند و پرده از یک دروغ جهانی برداشتند. پدیده ای به نام گرم شدن زمین بر اثر گازهای گلخانه ای یک داستان تخیلی بیشتر نیست. نتایج این تحقیقات به همراه مدارک علمی توسط این افراد در این وب سایت قابل دسترسی است. .www.middlebury.net/op-ed/global-warming-01.html با دریافتن این حقیقت که چیزی به نام گاز گلخانه ای وجود ندارد و سبب نابودی زمین نیز نمی شود، یک سوال بزرگ شکل میگیرد و ان این است که چرا یخهای قطب در حال اب شدن هستند ؟ و چرا طوفانهای سهمگین و زلزله های شدید بیش از گذشته رخ می دهند؟ چرا فصلها جا به جا می شوند و چرا در تابستان برف می بارد و در زمستان هوا گرم و بهاری می شود؟دانشمندان باستان در ۳۵۹۷ سال پیش همین تغییرات را گزارش دادند و برای حفظ این اطلاعات انها را بر سنگها و لوحه های پخته حک کردند. اگرچه بشر امروز استفاده چندانی از این داده های باستانی نمی برد چرا که تکنولوژی به اصطلاح جدید چشم و گوش او را کور کرده است. این اطلاعات هر ۳۶۰۰ سال یکبار تکرار شده اند.

اسناد به دست آمده از نزدیکی نیبیرو به زمین از ده هزار و هشتصد سال پیش شروع شده اند. زمانیکه که احتمالا اولین بار زمینیان شاهد این ماجرا بوده اند و بعد از هر ۳۶۰۰ سال تکرار شده است. این حادثه فقط مربوط به بین النهرین نبوده و توسط ملل مختلف ثبت شده است مانند مصر و مکزیک و چین و... توصیف کامل نیبیرو و نحوه حرکت آن و چگونگی تاثیر گذاری ان بر زمین و سایر سیارات منظومه شمسی به طور کامل در کتاب "بازدید از افرینش" Genesis Revisited نوشته زکریا سیچین اورده شده است. در این کتاب زکریا سیچین که از معدود دانشمندان مسلط به زبان سومری است با ترجمه لوحه های سومری داستان افرینش را از دید دیگری تحت بررسی قرار داده و ان را بازدیدی از پروژه افرینش نامیده است . همین ماجرا با جزئیات بیشتر در کتاب " اژدها و افعی های پرنده" Flying Serpents and Dragons اثر دکتر بولی نیز به زبان ساده تری توضیح داده شده است. شاهدان ادعا می کنند که این شبها اگر اسمان صاف باشد حتی می توان این ستاره شوم و مسکن خدایان را با چشم غیر مسلح دید. طبق گزارشات زیر زمینی, ناسا سالهاست که این ستاره و سیارات اطراف ان را تحت نظر دارد و اخیرا چندین تصویر از ناسا توسط فرد یا افرادی ناشناس به اینترنت فرستاده شده است.اما با نزدیک شدن نیبیرو به زمین به زودی این جرم اسمانی در اسمان ما قابل رویت خواهد بود و شکی نیست که تا پیش از ان ناسا با یک تئوری جدید خبر از عبور یک ستاره دنباله دار و یا یک جرم اسمانی بزرگ را خواهد داد که احتمالا سنگی جدا شده از اقمار مشتری است!دلیل سرپوش گذاری بر روی این مسئله به گمان عده ای از محققان جلوگیری از یک وحشت جهانی است و همچنین پنهان کردن تکنولوژی و علومی فوق پیشرفته دولتها برای سفر به سایر جهانها است. به عقیده مدافعان این نظریه افشا شدن ماجرای افرینش و چگونگی ارتباط بشر با خدایان نیبیرو, سبب ایجاد پرسشهای فراوانی برای پیروان ادیان مختلف خواهد شد که قرنها توطئه سازی را بر باد خواهد داد و مسلما اتفاقات و حوادثی که در این بازه زمانی رخ داده است قابل توضیح دادن در یک روز و دو روز نخواهد بود. به این ترتیب کل سیستم جهان و قوانینی که جوامع بر پایه ان طراحی شده اند زیر سوال می رود و انسانها گیج و سرگشته به دنبال خدایی خواهند گشت که هزاران سال از او بی خبر بوده اند. کاملا واضح است که این شرایط به نفع هیچ کس و هیچ چیز نیست و حقیقت چیزی نیست که بتوان ان را با هیچ زبانی بازگو کرد! بنابراین اگر می پرسید چرا ناسا و سایر سازمانهای به ظاهر علمی و سیاسی در رابطه با همه این موارد دروغ می گویند جواب در همان پاراگراف بالاست ومی رسیم به سوال مهمتری...ایا حقیقت نیبیرو به همین جا ختم می شود؟ ایا ظهور نیبیرو فقط جنبه علمی و ستاره شناسی دارد؟ ایا کافی است بپذیریم که نیبیرو یک ستاره یا سیاره دیگر است که بر روی مداری به دور خورشید می چرخد؟ ایا واقعا این صحیح است یا اینکه این هم خود یک دروغ و توطئه دیگر برای سرپوش گذاشتن روی حقیقتی بسیار بزرگتر و خطرناکتر است که دارد از راه می رسد؟

وقتی تعداد بی شماری برنامه تلویزیونی از شبکه های مختلف به زبانهای مختلف در مورد نیبیرو ساخته و پخش می شوند به نظر مشکوک است. در حالیکه وجود حیات غیر زمینی توسط اکثریت دانشمندان رد شده است و همگی ارتباط المان نازی را با سکنه مریخ رد می کنند چه دلیلی دارد که ناگهان و در چند قدمی سال ۲۰۱۲ همگی بسیج شوند تا ما را با وجود نیبیرو اشنا کنند؟ باید توجه داشت که این یک تاکتیک اشناست. اخبار زیر زمینی معمولا اخباری است که از پشت درهای بسته به بیرون راه می یابد و این اخبار قاعدتا به حقیقت نزدیکتر است از انچه در روزنامه ها در مورد ستاره شناسی می نویسند. اما حالا اگر همین اخبارزیر زمینی تحت کنترل همان سازمان ناسا باشد در واقع باز این ما هستیم که طعمه شده ایم . از یک سو ناسا وجود نیبیرو را انکار می کند. از سوی دیگر تصاویری از ان ستاره توسط افراد گمنام ناسا به اینترنت راه می یابد تا مدافعان نیبیرو سند قانع کننده تری برای اثبات ان داشته باشند. اما ما از کجا می توانیم فرق نیبیرو را با هر ستاره دیگری بدانیم ؟ این تصاویر می تواند از هر جای دیگری و مربوط به هر سیاره یا ستاره دیگری نیز باشد.
اما چون این تصاویر مستقیما از سایت ناسا منتشر نمی شوند بلکه توسط منابع ناشناس در دسترس قرار می گیرند این نظریه قوت میگیرد که واقعا ستاره نیبیرویی وجود دارد که ناسا نمی خواهد مردم از ان مطلع باشند.  اینکه نیبیرو اگر هم ستاره ای باشد چگونه می تواند در منظومه ای که خودش یک ستاره دارد گردش کند ؟ و احتمال اینکه نیبیرو مانند منظومه سایه و موازی در بعد تاریک جهان ما ساکن باشد چقدر است؟ 

ساکنان این مجموعه ستاره ای از زمین چه می خواهند و مهمتر اینکه دولتمردان زمین با سکنه این ستاره چکار دارند و چه سودی از نزدیک شدن ان به زمین می برند؟ ایا این یک پدیده غیر قابل اجتناب است یا به طور عمدی صورت می گیرد؟

ایا نزدیک شدن نیبیرو با فعال شدن نیروهای ماورایی و جنیان در زمین می تواند ارتباط داشته باشد؟  ریشه لغت نیبیرو اصطلاح " نی بی رو " از کتیبه های میخی و نوشته های متعلق به ۵۰۰۰ سال پیش گرفته شده است.معنای ان چنین است : سیاره تقاطعی ،و علامتهای ان در خط سومری صلیب و دیسک بالدار می باشند.

بخشی از یک کتیبه سومری با علامات نیبیرو. علامت صلیب به معنی تقاطع است چرا که نیبیرو سیاره تقاطعی نام دارد.
انو که در مرکب- سفینه خویش پایین می اید سمبل ملل مختلف از زمان باستان تا کنون بوده است. این علائم در ارمهای نیروی هوایی کشورها و حتی اتوبوس رانی و حمل و نقل کشورهای مختلف به وفور دیده می شود.
در بازسازی کتیبه شماره V ( پنج) از انومه الیش توسط لندزبرگن Landsbergen و ویلسون Wilson لغت ni - bi - ru به معنی ستاره قطب ترجمه شده است. در پاورقی نویسندگان توضیح می دهند که " منظور از ستاره قطب مردوک است اما هیچ شکی نیست که در دوره های بعدتر نیبیرو به معنی سیاره عطارد یا مشتری است". اما زکریا Zecharia Sitchin سیچین و بوراک الدم Burak Eldem و اندی بویل Andy Boyle و بسیاری دیگر باور دارند که نیبیرو یعنی "انان که از اسمان به زمین امدند". در " کتاب گمشده انکی " The Lost Book of Enki که ترجمه ای است از خاطرات و گفتگوهای انکی با نویسنده سومری به نام اندوبسار Endubsar مفصلا درمورد نیبیرو صحبت شده است. قیامت تحقق یافتنی است" (قران کریم سوره حاقه) با گسترش جوانب این مسئله تئو ری ها و نظریات تازه تری شکل گرفت پایان دنیا در سال 2012 در کتاب کهن عهد عتیق کتب بعضی از پیام اوران الهی هم سطری بعضی اقوام دیگر با مایا ها در این مقاله همانند ساکنان کهن بین النهرین چون سومریان و بابلیون و داستان سیاره نیبیرو هندو ها .تبتی ها.و سرخپوستان امریکای شمالی وبسیاری از ملتهای دیگر بودیم. پایان دنیا که شاید یکی از اساسی ترین نظریه های اکثر ادیان و شریعت های دنیا باشد در میان اکثر جوامع امری شناخته شده است البته پذیرش ان همیشه مورد تقبل همه افراد قرار نگرفته است.

اما باید پذیرفت مسئله ای حتمی است که به چنین گستردگی در کتب اسمانی و ادیان از ان یاد شده است همانند انچه بارها در ایات متعدد در کتاب اسمانی قران از ان به اسامی گوناگون یاد شده است حادثه ای چون ان هر گز رخ نداده است روزی که زمین پی در پی به لرزه خواهد افتاد کوهها ذره ذره خواهند شد دریا ها به جوش خواهند امد و اسمان دونیم می شود واز کهن ترین اعصار همیشه از زمان وقوع این پدیده ها صحبت بسیاری شده است در میان برخی وقوع این پدیده بسته به بسیاری شروط بوده است و پس از سیر برخی حوادث به وقوع می پیوندد همانند انچه ما در مکتب تشیع و یا در دیگر ادیان به ان بر می خوریم البته نیت رد یا قبول کردن این پیش بینی ها نیست.

قصد تنها استفاده از تمام منابع برای اثبات این قضیه است، نه تنها در میان اهل شریعت بلکه در میان اهل علم نیز بارها در اعصار کنونی صحبت از پایان کیهان و بر هم خوردن قواعد فیزیکی ان هستیم انیشتن با نظریه شکست قطب ها و نیوتن با نظریه که به تازگی افشا شده است یعنی پایان دنیا و بسیاری دیگر از دانشمندان عصر کنونی منبع دیگر که باید یاد اور ان شد پیشگویان هستند عده ای که که قدرت ماورایی در پیش بینی حوادث اینده داشتند و بارها موفق بودند سرامد انان نوسترداموس و سپس ادگار کیسی .مادر شیپتون .مرلین بودند البته در دهه گذشته نام انها به یکباره بر سر زبان مردم افتاد کتابهایی با عنوان نوستراداموس شاید به اقرار به تمامی زبانهای عمده جهان ترجمه شد نکته ضروری که هم اینک لازم به ذکر ان است این افراد خود نه تنها پیشگامان دانش و علم بودند بلکه در بسیاری از علوم که علم جدید انها را از یاد برده است سر امد بودند انگونه که بسیاری از این افراد منجمان ماهر بودند و شاید ستاره شناسی کلید پیشگویی باشد همانگونه که مایا ها و بین النهرینیان خود منجمان پیشرفته ای بودند . همورابی پادشاه بابل جایی گفته است که از امروز علم بشر رو به کاستی می رود ،اری همان علم و دانشی که تمدن های باستان را اینگونه برای ما نا شناخته و اسرار امیز کرده است و گاه از خود پرسیده ایم مصریان چگونه این کار را انجام داده اند ودیگری چگونه پی به این مسئله برده اند بابلی ها هزاران سال پیش چگونه چنین تقویمی با ان دقت تدوین کرده بودند پس نسنجیده است که باور گذشتگان خویش را واهمه و خرافه بدانیم و مهر بطلان را برهمه دانستنه های انان بکوبیم. " ادامه، پنج پدیده که طبق پیش‌گویی مایایی زمین را نابود می‌کند، بررسی شده است. عبارتند از: تمام این پدیده ها و بیشتر نه تنها مربوط به قوم مایا بلکه در همه ادیان و اقوام دیگر هم امدند از کتاب مقدس قران تا هندو و مکاشفه یوحنا و نوشته های کتاب یهودی و درمیان ملل خاور دور و حتی پیشگویی های چند قرن گذشته خدا در قران سوره الرحمن ایه 35 می گوید ( بر سر شما اتش بی دود و دودهای متراکم فرود می اید ) کاملا مشهود است که منظور از دود متراکم همان ستاره و شهاب هایی هستند که از گاز متراکم تشکیل شده اند و به جرائت یکی از مشهور ترین سناریو های پایان دنیاست در این ایه هم اتش بی دود اتشی است که صرفا از سوختن چوب یا کربن نباشد مثل اتش خورشید که در این مقاله به ان اشاره شده است. يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ ﴿۳۵﴾ فولادوند: بر سر شما شراره‏هايى از [%D9%86%D9%88%D8%B9] تفته اهن و مس فرو فرستاده خواهد شد و [%D8%A7%D8%B2 كسى] يارى نتوانيد طلبيد. مکارم: شعله‏هائي از اتش بيدود، و دودهائي متراكم، بر شما مي‏فرستد، و نمي‏توانيد از كسي ياري بطلبيد! خرمشاهی: بر شما شعله‏اى بى‏دود و دودى بى‏شعله فرو فرستاده شود، ولى شما [%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%AF نخواهيد شد و] كين نخواهيد ستاند. در ایه 44 سوره قمر می گوید: "اگر قطعه ای از اسمان را ببینند که بر سر انها فرود می اید می گویند پاره ای ابر متراکم است کاملا مشخص است که منظور از این تکه از اسمان همان سیاره نیبرو یا یک جرم دیگر اسمانی است."

"قسم به ستاره چون فرود می اید" :سوره نجم ایه 1. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان وَالنَّجْمِ اذَا هَوَى ﴿۱﴾ فولادوند: سوگند به اختر [= قران] چون فرود مى‏ايد مکارم: سوگند به ستاره هنگامي كه افول مي‏كند. خرمشاهی: سوگند به ثريا چون فرو گرايد ".چند سال پیش، تلسکوپ فضایی هابل تصویری بی‌نظیر از ستاره متغیر 838 صورت‌فلکی تکشاخ را در فاصله بیست‌هزار سال‌نوری تهیه کرد که ستاره‌ای از نوع غول‌سرخ را همراه با غبار اطرافش نشان می‌داد؛ اما برخی پیدا شدند و گفتند این تصویر حاوی شواهدی از یک دنیای موهومی با نام سیاره ایکس(نیبیریو) ونیبیرو است و در مسیری واقع شده که تا سال 2012 به زمین اصابت خواهد کرد" در قران سوره طارق امده است: "قسم به اسمان و قسم به طارق ان و تو چه می دانی طارق ان چیست طارق همان ستاره درخشنده است"

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان وَالسَّمَاء وَالطَّارِقِ ﴿۱﴾ فولادوند: سوگند به اسمان و ان اختر شبگرد مکارم: سوگند به اسمان و كوبنده شب. خرمشاهی: سوگند به اسمان و شباينده‏ وَمَا ادْرَاكَ مَا الطَّارِقُ ﴿۲﴾ فولادوند: و تو چه دانى كه اختر شبگرد چيست مکارم: و تو نمي‏داني كوبنده شب چيست؟! خرمشاهی: و تو چه دانى شباينده چيست‏

النَّجْمُ الثَّاقِبُ ﴿۳﴾ فولادوند: ان اختر فروزان مکارم: همان ستاره درخشان و شكافنده تاريكيها. خرمشاهی: ستاره درخشان است‏ ان كُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ ﴿۴﴾ فولادوند: هيچ كس نيست مگر اينكه نگاهبانى بر او [%DA%AF%D9%85%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%87 شده] است مکارم: (به اين ايت بزرگ الهي سوگند) كه هر كس مراقب و حافظي دارد. خرمشاهی: هيچ جانى نيست مگر انكه بر او نگهبانى هست‏ حال بسیار تفاسیر است که این ستاره کدام یک از ستاره هاست اما به نظر بنده این ستاره همان ستاره است که هر 3600 سال به زمین نزدیک می شود و باعث دگرگونی بر روی زمین می شود. در حقیقت علت واقعی تغییرات اب و هوا ، فعالیت اتشفشانی ، تشدید فعالیت های لرزه نگاری و غیره ، سیاره ای است با نام اریس است که رفته رفته به منظومه شمسی ما نزدیک میشود ، با نام علمی 2003 -- UB -- 313 ، و در دوران باستان تحت نامهای مختلف از جمله: نیبیرو، مردوخ ، نمسیس ، Hercolubus ، سیاره خدایان یا سیاره سرخ یا ستاره دنباله دار شناخته شده است.

سیاره ایکس(نیبیریو) / Nibiru به صورت دوره ای هر 3600 سال یکبار به زمین نزدیک می شود و موجب تغییرات اب و هوایی متعددی ، گرم شدن کره زمین و درنتیجه ذوبشدن یخچالهای طبیعی می شود. اب شدن یخچال های طبیعی کمک می کند تاجریان حیاتی و گرم گلف استریم تغییر جهت داده و باعث انجماد در شمال و - غرب و اروپا و شمال -- شرق ایالات متحده امریکا شود . 7200سال پیش ، دوره ای که ما در تاریخ به عنوان طوفان نوح می شناسیم در طی تحولات ناگهانی و عمده در دما ، طوفان های بزرگ و بالا امدن اب از قطب جنوب ناشی از شکسته شدن یخ هابوجود امد ، دانشمندان معتقد هستند که شکست قطعات بزرگ یخ و قطب جنوب باعث ایجاد جزر و مد عظیم و طوفان شده است "(زکریا سیتچین ، سیاره زمان). ايه 9 سوره سبا: "یا پاره ای از اسمان را بر سر انها فرود می اوریم" "برخی رصدگران اسمان باور دارند که سال 2012، مقارنه اسمانی بی‌نظیری روی خواهد. بر پایه این سناریو، مسیر خورشید در اسمان از نقطه‌ای می‌گذرد که قلب کهکشان راه‌شیری در انجا قرار گرفته است..."منظور از این پدیده کیهانی سال اعتدالین است که در دوره ذکر شده رخ می دهد و انهم هم سطح شدن منظومه شمسی با کهکشان را شیری است که همیشه با یک عصر یخبندان همراه بوده است."برخی دیگر شایع کرده‌اند که در 2012، خورشید فوران‌های مهلکی از شراره‌هایش تولید می‌کند که حرارتش، زمین را بر سر زمینیان ویران می‌کند"کافی است به هشدار نا سا در زمینه بروز طوفان خورشیدی عظیم نگاهی بکنید و در کتاب مقدس یهودیان و مکاشفه یوحنا هم ذکر شده است. سوره المعراج: "روزی که اسمان با ان عظمت چون فلزی گداخته می شود" يَوْمَ تَكُونُ السَّمَاء كَالْمُهْلِ ﴿۸﴾ فولادوند: روزى كه اسمانها چون فلز گداخته شود مکارم: همان روز كه اسمان همچون فلز گداخته مي‏شود. خرمشاهی: روزى كه اسمان چون فلز گداخته شود وَتَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ ﴿۹﴾ فولادوند: و كوهها چون پشم زده گردد مکارم: و كوهها مانند پشم رنگين متلاشي خواهد بود. خرمشاهی: و كوهها همچون پشم رنگين گردد

وَلَا يَسْالُ حَمِيمٌ حَمِيمًا ﴿۱۰﴾ فولادوند: و هيچ دوست صميمى از دوست صميمى [%D8%AD%D8%A7%D9%84] نپرسد مکارم: و هيچ دوست صميمي سراغ دوستش را نمي‏گيرد! خرمشاهی: و هيچ خويشاوندى از حال خويشاوندى نپرسد

سوره الرحمن ایه 35 می گوید: "بر سر شما اتش بی دود و دودهای متراکم فرود می اید" يُرْسَلُ عَلَيْكُمَا شُوَاظٌ مِّن نَّارٍ وَنُحَاسٌ فَلَا تَنتَصِرَانِ ﴿۳۵﴾ فولادوند: بر سر شما شراره‏هايى از [%D9%86%D9%88%D8%B9] تفته اهن و مس فرو فرستاده خواهد شد و [%D8%A7%D8%B2 كسى] يارى نتوانيد طلبيد مکارم: شعله‏هائي از اتش بيدود، و دودهائي متراكم، بر شما مي‏فرستد، و نمي‏توانيد از كسي ياري بطلبيد! خرمشاهی: بر شما شعله‏اى بى‏دود و دودى بى‏شعله فرو فرستاده شود، ولى شما [%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%AF نخواهيد شد و] كين نخواهيد ستاند

جام چهارم :حرارت سوزان سپس فرشته چهارم جامش را بروی خورشید خالی کرد تا خورشید با اتش خود همه را بسوزاند پس همه از ان حرارت شدید سوختند اما بجای انکه از افکار و رفتار بد خود دست بکشند و خدای را جلال دهند بسب این بلا ها او را کفر می گفتند مکاشفات یوحنا 16-8. اشعیای نبی : علاوه بر اینکه نور ماه به اندازه نور خورشید است نور خورشید هفت برابر می شود وهمانند نور هفت روز می شود اینک.لبهایی خشمناک با زبانه ای اتشین نام خدا را غضبناک صدا می زند. به برخی از حوادثی که در مقاله فوق امده است اشاره ای کردیم باید ذکر شود که این فرضیه تنها به قوم مایا متعلق نمی باشد هرچند که انها صریحتر از دیگر پیش گویی ها و نظر ها به سال 2012 اشاره کردند اما در جا ها و بین پیشگوها و ملل دیگر هم اشارات صریحی به این فرضیه شده است. نکته دیگر که لازم به یاد اوری ان است برخی حوادث طبیعی است که پایان دنیا را رقم می زنند(( قران کریم سوره فجر ایه 21 امده است. كَلَّا اذَا دُكَّتِ الْارْضُ دَكًّا دَكًّا ﴿۲۱﴾ فولادوند: نه چنان است انگاه كه زمين سخت در هم كوبيده شود مکارم: چنان نيست كه انها خيال مي‏كنند، در ان هنگام كه زمين سخت درهم كوبيده شود. خرمشاهی: چنين نيست، انگاه كه زمين پخش و پراكنده شود

روزی که از زلزله های پی در پی خرد شود )) حقیقت زمانه ما همین است کافی است به امار زمین لرزه های تاریخ نگاه کنید تعجب اور نیست، که در چند دهه اخیر این امار و لرزش ها بشدت بالا رفته است به طوری که در همین دهه چند زلزله ویرانگر و کم سابقه را همانند انچه در کشمیر و اندونزی یا ایران و ترکیه را شاهد بودیم و سرانجامکه باید منتظر ماند که از پی این همه نا ارامی درون زمینی ((زمین به سخت ترین لرزه خود به لرزه اید و بارهای سنگین درون خویش را همه بیرون کند ))سوره زلزله ایه 1 انچه در این ایه به وضوح مشخص است پدیده ابر اتش فشانی است که دانشمندانان را به عنوان یکی دیگر از متحمل ترین حوادث پایان دنیا می دانند در حقیقت این پدیده در دورهای متناوب 76000 ساله رخ می دهد که می تواند نیمی از زمین را بوسیله دودی سیاه بپوشاند و زمین را بی نصیب از خورشید کند و در نتیجه زندگی غیر ممکن خواهد شد و شاید ایه 10 سوره دخان فَارْتَقِبْ يَوْمَ تَاتِي السَّمَاء بِدُخَانٍ مُّبِينٍ ﴿۱۰﴾ فولادوند: پس در انتظار روزى باش كه اسمان دودى نمايان برمى‏اورد مکارم: منتظر روزي باش كه اسمان دود اشكاري پديد اورد. خرمشاهی: پس چشم بدار روزى را كه اسمان دودى اشكار براورد يَغْشَى النَّاسَ هَذَا عَذَابٌ الِيمٌ ﴿۱۱﴾ فولادوند: كه مردم را فرو مى‏گيرد اين است عذاب پر درد مکارم: همه مردم را فرا مي‏گيرد، اين عذاب دردناكي است. خرمشاهی: كه مردم را فراگيرد، اين عذابى دردناك است‏ رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ انَّا مُؤْمِنُونَ ﴿۱۲﴾ فولادوند: [%D9%85%D9%89%E2%80%8F%DA%AF%D9%88%D9%8A%D9%86%D8%AF] پروردگارا اين عذاب را از ما دفع كن كه ما ايمان داريم مکارم: مي گويند پروردگارا! عذاب را از ما برطرف كن كه ايمان مي‏اوريم خرمشاهی: [%DA%AF%D9%88%D9%8A%D9%86%D8%AF] پروردگارا اين بلا را از ما بگردان، كه ما [%D8%A7%D9%8A%D9%86%D9%83%E2%80%8F] مؤمن هستيم‏ انَّى لَهُمُ الذِّكْرَى وَقَدْ جَاءهُمْ رَسُولٌ مُّبِينٌ ﴿۱۳﴾ فولادوند: انان را كجا [%D8%AC%D8%A7%D9%89] پند[%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%86] باشد و حال انكه به يقين براى انان پيامبرى روشنگر امده است مکارم: چگونه و از كجا متذكر مي‏شوند با اينكه رسول اشكار (با معجزات و منطق روشن) به سراغ انها امد؟ خرمشاهی: [%D8%A7%D9%85%D8%A7] چگونه پند گيرند، و به راستى كه پيامبرى اشكار به نزد انان امده بود.

ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ ﴿۱۴﴾

فولادوند: پس از او روى برتافتند و گفتند تعليم‏يافته‏اى ديوانه است مکارم: سپس از او رويگردان شدند و گفتند: ديوانه‏اي است كه ديگران به او تعليم مي‏دهند! خرمشاهی: سپس از او رويگردان شدند، و گفتند [%D8%A7%D9%88] تعليم گرفته‏اى ديوانه است‏ انَّا كَاشِفُو الْعَذَابِ قَلِيلًا انَّكُمْ عَائِدُونَ ﴿۱۵﴾ فولادوند: ما اين عذاب را اندكى از شما برمى‏داريم [%D9%88%D9%84%D9%89 شما] در حقيقت باز از سر مى‏گيريد مکارم: ما كمي عذاب را برطرف مي‏سازيم ولي باز به كارهاي خود برمي گرديد! خرمشاهی: [%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%8A%D9%85%E2%80%8F] ما برگرداننده بلا به اندك مايه‏اى هستيم، [%D9%88 مى‏دانيم‏] كه شما باز گردنده‏ايد يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى انَّا مُنتَقِمُونَ ﴿۱۶﴾ فولادوند: روزى كه دست به حمله مى‏زنيم همان حمله بزرگ [%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87] ما انتقام‏كشنده‏ايم مکارم: ما از انها انتقام مي‏گيريم در ان روز كه انها را با قدرت خواهيم گرفت، اري ما از انها انتقام مي‏گيريم. خرمشاهی: روزى كه گير و دارى سخت و سترگ اغاز كنيم، [%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87%E2%80%8F] ما دادستانيم‏

بی شباهت به این پدیده نباشد((منتظر روزی باش که اسمان دودی اشکار را پدید می اورد ))و همینطور در سوره الانشاق ایه 3و 4امده است که

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان اذَا السَّمَاء انشَقَّتْ ﴿۱﴾ فولادوند: انگاه كه اسمان زهم بشكافد مکارم: در ان هنگام كه اسمان (كرات اسماني) شكافته شود. خرمشاهی: انگاه كه اسمان بشكافد وَاذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿۲﴾ فولادوند: و پروردگارش را فرمان برد و [%DA%86%D9%86%D9%8A%D9%86] سزد مکارم: و تسليم فرمان پروردگارش شود، و سزاوار است چنين باشد. خرمشاهی: و به [%D8%A7%D9%85%D8%B1] پروردگارش گوش بسپارد و خود چنين سزد وَاذَا الْارْضُ مُدَّتْ ﴿۳﴾ فولادوند: و انگاه كه زمين كشيده شود مکارم: و در ان هنگام كه زمين گسترده شود. خرمشاهی: و انگاه كه زمين بازكشيده گردد

وَالْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ ﴿۴﴾ فولادوند: و انچه را كه در ان است بيرون افكند و تهى شود مکارم: و انچه در درون دارد بيرون افكنده و خالي شود. خرمشاهی: و هر چه در دل ان است بيرون اندازد و تهى گردد وَاذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿۵﴾ فولادوند: و پروردگارش را فرمان برد و [%DA%86%D9%86%D9%8A%D9%86] سزد مکارم: و تسليم فرمان پروردگارش گردد، و شايسته است كه چنين باشد. خرمشاهی: و به [%D8%A7%D9%85%D8%B1] پروردگارش گوش بسپارد و خود چنين سزد

يَا ايُّهَا الْانسَانُ انَّكَ كَادِحٌ الَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ﴿۶﴾ فولادوند: اى انسان حقا كه تو به سوى پروردگار خود بسختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى كرد مکارم: اي انسان! تو با تلاش و رنج به سوي پروردگارت مي‏روي و او را ملاقات خواهي كرد. خرمشاهی: هان اى انسان تو در راه پروردگارت سخت كوشيده‏اى [%D9%88 رنج برده‏اى‏] و به لقاى او نايل خواهى شد ((و هنگامی که زمین بزرگ منبسط شود و هر چه در دل خود دارد به کلی بیرون ریزد. در تاریخ 11 اوت 3114 پیش از میلاد ، عصر جدید خورشیدی اغاز شد و پروردگار خورشید تولد تازه یافت. در نگاره ها و مایا ها اغلب برای حوادث خلقت خدای افرینش را ترسیم می کردند ، از جمله یکی از انها به نام Bolon Yokte Ku ، که از نزدیک با جنگ ، درگیری های ، و عالم اموات همراه بوده است.

با وجود این وابستگی ها، Bolon Yokte خدایی است که اغلب در طول رخدادهای افرینش ارائه دهد. او در توصیفی سرامیکی به نام کشتی هفت خدا ، که حاوی تاریخ 3114 قبل از میلاد است ترسیم شده است ، یا در اغاز اغاز چرخه 13 Baktun حال حاضر یا کنونی ما. که نوبت بعدی ان 21 دسامبر2012 است که پایان تقویم مایاها است. ترجمه ای اخیرا از یک متن از Tortuguero ،مکان باستانی متعلق به مایای ها درشمال Palenque ، به صراحت اشاره ای دارد به تاریخ 21دسامبر ، 2012.این کتیبه توسط دیوید استوارتکتیبه خوان زبان مایایی ترجمه شده است ، بخشی از متن خوانا خوانده شداینگونه بیان می می کند : "در پایان 13 Baktuns ، در تاریخ4 Ahau 3 Kankin ، 13.0.0.0.0 ؛ وقتی Bolon Yokte پایین می اید چیزی یا اتفاقی رخ می دهد." 

البته واژه ای که توصیف گر یا توضیح ان حادثه است محو شده است ، پس ان را با واژه چیزی یا اتفاقی جایگزین کردیم ، اما در تصویر پروردگار خلقت Bolon Yokte ترسیم شده است ، بدین معنی که سال2012 توسط مایا ها به عنوان ایجاد یا بازافرینی دوباره جهان تصور می شده است ، احتمالا در پی زمانی از جنگ ، کشمکش ، و تسلط عالم اموات وخدایانی از عالم اموات و شاید منظور از عالم اموات جهنم باشد. در براهما "- ویترا پوراناها" ، خداوندگار کریشنا می گوید Ganga Devi که عصر طلایی پس از کالی یوگا خواهدامد -- یکی از چهار مرحله از گذر طریق جهان به عنوان بخشی از چرخه دوره ها ، همانطور که در کتاب مقدس هندو ها شرح داده شد. لرد کریشنا پیش بینی کرد که این عصر طلایی خواهد امد 5000 سال پس از اغاز شروع کالی یوگا ، و برای اخرین بار برای 10 هزار سال. همسانی تقویم مایا وتقویم هندوها جالب است که این پیش بینی ظهور یک دنیای یا دوره جدید است که هم زمان است با زمانی که مایا ها ان را پیش بینی کرده اند، تقویم مایاها با پنجمین چرخه بزرگ در 3114 سال قبل از میلاد اغاز شد در 21 دسامبر 2012 به پایان خواهد رسید.در تقویم هندو کالی یوگا 18 فوریه 3102 سال قبل از میلاد اغاز می شود که تنها تفاوت 12 سال است بین اغاز هندو از کالی یوگا و شروع چرخه بزرگ پنجم در تقویم مایایی.

 شواهد ستاره شناسی مبنی بر وجود نیبیرو "تامباگ "  پلوتو را درسال ۱۹۳۰ کشف کرد. " کریستی"  از رصدخانه نیروی دریایی امریکا شارون قمر پلوتو را در سال ۱۹۷۸ کشف کرد. اما خصوصیات رفتاری پلوتو با توجه به فاصله از قمر خود این نظریه را تقویت کرد که حتما باید یک جرم اسمانی بسیار بزرگ دیگر ماورای پلوتو وجود داشته باشد که هنوز کشف نشده است چرا که جاذبه و نیروی پلوتو نمی تواند به تنهایی موجب چرخش غیر عادی و زاویه کج سیارات اورانوس و نپتون بوده باشد. ماهواره IRAS ( ماهوراه ستاره شناسی مادون قرمز) در درجه ۸۳-۸۴ تصاویری را از یک سیاره جدید نشان داد و کشف این سیاره تا جایی قطعی بود که فقط باید نامگذاری می شد. درهمین زمان کلیه اطلاعات در این زمینه مسکوت ماند و دیگر ازان چیزی شنیده نشد. اورانوس واژگون
در سال ۱۹۹۲ دو دانشمند به نامهای " هرینگتون" و " فون فلندرن" از رصدخانه نیروی دریایی امریکا جداگانه روی این مبحث تحقیق کردند و گزیده اطلاعاتی را که به دست اورده بودند منتشر نمودند. انها مطمئن بودند که داده ها حاکی از این بود که حقیقتا سیاره دیگری وجود دارد و انها نامش را سیاره " مزاحم" گذاشتند. تحقیقات دراسمان نیمکره جنوبی زمین ادامه یافت و هرینگتون از زکریا سیچین- مترجم داستان افرینش سومری " انومه الیش" دعوت کرد تا نگاهی به حال یافته های انها بیندازد. سیچین داده های ستاره شناسی مدرن را با داده های ستاره شناسی دوران باستان مطابقت داد.  انومه الیش-سندی علمی تاریخی است که از نحوه تشکیل منظومه شمسی سخن می گوید. زمانیکه علاوه بر عطارد- زهره- مریخ - مشتری - اورانوس و زحل سیاره دیگری نیز وجود دارد و ان " تیامات" است . تیامات در مدار خود که بین مریخ و مشتری قرار گرفته حرکت می کند و در این زمان زمین هنوز به وجود هم نیامده است... سیاره ای عظیم و سرگردان به نام نیبیرو در هنگام عبور از کنار منظومه شمسی به دام جاذبه ان افتاده و باعث بر هم خوردن موقعیت سیارات و ماههای انها می شود. اورانوس را به پهلو می چرخاند و پلوتو را که در اصل قمر زحل بوده از مدارش به بیرون پرتاب می کند. مسیر نیبیرو نیز بر اثر جاذبه سیارات بزرگ بر هم می خورد و قمرهایش به سیاره تیامات برخورد می کنند.
در برخورد اول تیامات به شدت تکان می خورد. اما در گردش دوم این بار خود نیبیرو است که با تیامات تصادم می کند. بر اثر این برخورد شدید و فاجعه بار عمر تیامات به سر می رسد. قسمت بزرگتر تیامات به مدار کنونی زمین رانده شده و زمین کنونی را می سازد در حالیکه یکی از قمرهای نیبیرو به سمت زمین جذب شده و به ماه غیر عادی ان تبدیل می شود. خرده ها و اوار سیاره تیامات کمربند خرده سیاره ای و شهابها و ستارگان دنباله دار منظومه شمسی را می سازند.شکاف و تو رفتگی عظیم و عمیقی که امروز اقیانوس ارام نام دارد گواه بر تصادم تیامات ( زمین قدیمی) با نیبیرو است.پس از این برخورد- نیبیرو در مداری بیضی شکل در منظومه شمسی قرار می گیرد و جهت چرخش ان برخلاف سیارات دیگر تنظیم می شود.  یعنی وارونه و هر ۳۶۰۰ سال یک بار به دور خورشید می گردد. نیبیرو از سمت کمر بند خرده سیاره ای که بین مریخ و مشتری واقع است وارد منظومه شمسی می شود و در نزدیکترین فاصله با زمین قرار گرفته  سپس از کنار پلوتو از منظومه خارج می گردد.

عقیده محققان و نویسندگان بسیاری بر این است که درسایه اطلاعات به دست امده از کاوشگرهای " پایونیر ۱۰ و ۱۱ " و " وویجر ۱ و ۲" و عکسبرداری های مادون قرمز و همچنین گزارشهای روشن هرینگتون و فون فلندرن بعد از مشورت با زکریا سیچین می توان گفت که جستجو به پایان رسیده و سیاره دهم مدتها پیش کشف شده است.

شواهد ژنتیکی مبنی بر حضور انوناکی بر زمین
اطلاعات به دست امده از حفاریها مکان لابراتوار انوناکی را که در ان اولین انسان به وجود امد در سمت شرق افریقا بر بالای معادن طلا  در ۲۰۰۰۰۰ سال پیش قرار می دهند. در لابراتوار انوناکی، اینجا دقیقا جایی است که بر طبق نقشه  DNA میتوکندریایی مکان اولین زن هومو ساپینس ( Homo Sapience )شناسایی شده است. ( پروژه در جستجوی حوا ). 

نقطه سفید مکان ظهور اولین DNA میتوکندریایی است که بعد از ان نسل اندر نسل از مادر به فرزندان منتقل می شود. این ژنوم میتوکندریایی از این ژن به تمام انسانهای امروزی منتقل شده است. مهندسان معادن طلا در افریقا معادن طلایی متعلق به ۰۰۰ ۱۷۰سال پیش یافته اند که دقیقا در همین ناحیه و در کنار لابراتوار انوناکی و اولین انسانهای ساخته شده قرار دارند. توصیفات و توضیحات مهندسی ژنتیک پیشرفته همگی در مدارک باستانی سومر و اکاد و اشور امده است که با یافته های امروز باستان شناسی مطابقت می کند.

نقصهای علمی این نظریه و پاسخهای موجود
 انوناکی ها که از سیاره ای به فاصله چند میلیاردی از خورشید امده بودند و قاعدتا سیاره ی تاریک و سردی داشتند چطور توانستند روی زمین با جاذبه و اتمسفری متفاوت به راحتی باقی بمانند؟ پاسخی که مدافعان این نظریه می دهند این است که متون باستانی در مورد انوناکی مرتبا تکرار می کنند که ان سیاره ای " تابناک " و " درخشنده " است. این می تواند اشاره به دمای بالای سیاره و یا دمای بالای هسته درونی ان داشته باشد. همینطور عقیده دیگری در فیزیک هست مبنی بر اینکه جرم اسمانی بزرگی که مدار بیضی و طولانی دارد خواه نا خواه با سرعت بیشتری به دور خودش می گردد و بر اثر سرعت  گردش, میدان مغناطیسی و حرارتی سیاره تقویت شده و مقادیر بالایی از گرما ازاد می کند. بنابراین امکان توسعه حیات بدون نور مستقیم خورشید هست.
اما طبق همین مدارک باستانی نیبیرو در حال سرد شدن بوده است. طبق گفته های سیچین, انوناکی به زمین امدند و مشغول حفاری معادن طلا شدند برای انکه نیبیرو در حال مرگ بود و اتمسفر ان قادر به حفظ حرارت سیاره نبود. انها دریافتند که با ازاد کردن مقادیر زیادی از طلا در اتمسفر قادر به افزایش طول عمر نیبیرو خواهند بود.حال اگر انوناکی در اتمسفری غیر از زمین تکامل یافته اند و بدون نور خورشید زندگی کرده اند چرا باید کاملا شبیه انسانهای زمینی باشند؟ جواب به زمان تصادم نیبیرو با تیامات بر می گردد. سیچین معتقد است که در زمان تصادم یکی یا هر دو سیاره مستعد حیات بودند و ارگانیسمهای ابتدایی روی یک یا هر دوی انها در حال ایجاد بوده است. در اثر برخوردی که تیامات را تکه تکه کرد بسیاری از این سلولهای اولیه و یا اسیدهای امینه  و یا سایر انواع پیچیده تر حیات از نیبیرو به تیامات و یا از تیامات به نیبیرو منتقل می شوند.  بنابراین ترکیبات اولیه حیات بین دو سیاره یکسان و یا مشابه بوده اند. سایر محققان مانند " نیل فریر " و " بولی " معتقدند که برای تمدن پیشرفته ای مانند انوناکی ایجاد نژادی که بسیار شبیه خودش باشد کار ساده ای بوده چرا که انها درصدی از ژنوم خود را روی ژنوم انسان هومو ارکتوس  Homo Erectus وارد کردند و انسان هومو ساپینس را با ویژگیهای ظاهری شبیه انوناکی ایجاد نمودند. 

این مسئله با توجه به تکنولوژی انها قابل درک است چرا که در ۲۰۰ هزار سال پیش بر طبق مدارک ثبت شده انوناکی ها با مخلوط کردن ژنوم حیوانات و انسان هومو ارکتوس انسانهایی ساختند بنام ( هومو ساپینس) که هم هوشمند بودند و هم قدرت تولید مثل داشتند.
جمجمه هومو ساپینس ابتدایی پیش ،ژنوم انسان امروزی ۹۸ الی ۹۹ درصد با ژنوم شامپانزه مطابقت دارد و فقط یک یا دو درصد از ژنهای ما هوشمند و متعلق به غیر شامپانزه هستند.انسانهای هومو ساپینس به مرور زمان و بر اثر اختلاط نژادی با انوناکی تبدیل به انسان هومو ساپینس یعنی انسان اجتماعی و هوشمند شدند.

کشف موجودات دو میلیون ساله شبیه به انسان بقایای این موجودات در حفره ای در ناحیه موسوم به گهواره نوع انسان در افریقای جنوبی کشف شد بقایای دو موجود کهن شبیه به انسان (هومینید) در افریقای جنوبی کشف شده است. قدمت این فسیل ها متعلق به یک زن بزرگسال و یک پسر جوان - شاید مادر و پسر - کمتر از دو میلیون سال است و در رسوبات غاری در مالاپا نه چندان دور از ژوهانسبورگ کشف شد. محققان به نشریه علمی "ساینس" گفته اند که این موجودات شکافی مهم میان هومینیدهای کهن تر و گروه گونه های مدرن تر موسوم به هومو را که شامل انسان امروزی می شود پر می کنند. تیم محققان یافته خود را "اوسترالوپیتکوس سدیبا" نامیده اند. پروفسور لی برگر از دانشگاه ویتواترزرند (Witwatersrand) که هدایت این تحقیقات را به عهده داشت به بی بی سی گفت: "این مقطعی است (زمان حیات این موجودات) که ما از میمون هایی که روی دو پا راه می رفتند عملا به انسان امروزی بدل شدیم." "فکر می کنم که احتمالا همه می دانند که این دوره زمانی - از کمی بیش از دو میلیون سال پیش تا یک میلیون و 800 هزار سال پیش - یکی از فقیرترین دوره ها از نظر اکتشافات فسیلی (اجداد انسان) است." "اوسترالوپیتکوس سدیبا" دارای ترکیب جالبی از مشخصه های فیزیکی - برخی کهن و برخی مدرن - است. دندان های کوچک، بینی برجسته، استخوان خاصره پیچیده، و پاهای بلند شبیه به مشخصه های موجودات اخیرتر است. و همزمان بازوهای بلند و مغز کوچک منعکس کننده گروه خیلی قدیمی تر اوسترالوپیتسین است، گروهی که به عقیده پروفسور برگر این موجودات به ان تعلق دارند. بقایای تازه در محوطه میراث جهانی "گهواره نوع بشر" که در گذشته هم محل کشف فسیل های خیلی خوب زیادی بوده است پیدا شد. استخوان های دو موجود در فاصله حدود یک متری از یکدیگر از یک حفره بیرون کشیده شد - که زمانی غاری بود که سقف ان به مرور زمان به طور کامل فرسایش یافته است. گروه تحت نظر پروفسور برگر می گوید کاملا ممکن است که این دو مادر و پسر باشند و حداقل اینکه می توان فرض کرد همدیگر را می شناخته اند و از اعضای یک دسته بوده اند. دانشمندان گمان می کنند که این موجودات به داخل غار پرت شده باشند یا در ان به دام افتاده باشند. اولین قطعه از فسیل این دو موجود در ماه اوت 2008 توسط متیو، پسر 9 ساله دکتر برگر کشف شد. به گفته جاناتان اموس خبرنگار علمی بی بی سی این یافته نیز همچون نمونه های بسیار دیگر در عالم فسیل شناسی به بحث های زیادی درباره اهمیت این فسیل ها دامن زده است. گزارشگر علمی وبسایت بی بی سی

بخشی از مطالعه اندازه گیری دقیق ابعاد بخش های مختلف دست بود

دانشمندان ممکن است این معما را که چگونه دستان انسان برای ساختن و کار با ابزار سنگی کارامد شد حل کرده باشند. تیمی از محققان در نشریه "تکامل" گزارش داده اند که تغییرات در دستان و انگشتان دست انسان از اثار جانبی تغییرات در پای ما است. به گفته انها این نشان می دهد که ظرفیت ایستادن و راه رفتن روی دو پا ارتباطی بنیادی با ظهور فن ساختن و کار با ابزار سنگی دارد. دانشمندان از یک مدل ریاضی برای شبیه سازی تغییرات استفاده کردند. با این حال بعضی از محققان این رویکرد را زیر سوال برده اند. کمپبل رولیان محقق در دانشگاه کالگاری کانادا که این مطالعه را هدایت کرده است، گفت: "این به نظریه 'نزول انسان' چارلز داروین برمی گردد. او از جمله اولین کسانی بود که رابطه میان استفاده از ابزار سنگی و راه رفتن روی دو پا را بررسی کردند." او افزود: "ایده او این بود که اینها رویدادهای جداگانه و سلسله مراتبی بودند - اینکه راه رفتن روی دو پا دست را ازاد گذاشت تا برای سایر مقاصد تکامل یابد." "انچه ما در مطالعه خود نشان دادیم این بود که تغییرات در دست و پا تحولاتی مشابه هستند ... و تغییرات در یکی دارای اثاری جانبی است که در دیگری خودنمایی می کند."

تغییر شکل دکتر رولیان و همکارانش برای مطالعه این تحولات، اندازه گیری هایی در دست و پای انسان و شامپانزه انجام دادند. هدف دریافتن این مساله بود که دست و پای اجداد انسان زمانی که بیشتر شبیه شامپانزه بودند چگونه تکامل یافت.

خلق و کار با ابزار سنگی بخش مهمی از تکامل انسان بود اندازه گیری های محققان نشان داد که ارتباط تناتنگی میان بخش های مشابه دست و پا وجود دارد. دکتر رولیان گفت: "بنابراین اگر انگشت شصت پای بلندی داشته باشید، معمولا انگشت شصت دستتان هم بلند خواهد بود." او افزود: "یکی از دلایل تناسب میان انگشتان دست و پا این است که 'دستورالعمل' ژنتیکی مشابهی دارند و تغییرات کوچک در این دستورالعمل می تواند به طور موازی بر دست و پا اثر بگذارد." محققان با استفاده از این داده ها توانستند شبیه سازی ریاضی تغییرات تکاملی را ترتیب دهند. دکتر رولیان توضیح داد: "ما از این مدل ریاضی برای شبیه سازی فشار تکاملی بر دست و پا استفاده کردیم." دانشمندان با شبیه سازی تکامل شکلی در دست و پا، دریافتند که تغییرات در پا باعث تغییرات موازی در دست، به خصوص در زمینه ابعاد نسبی انگشتان می شود. به گفته دکتر رولیان این تغییرات موازی یا اثار جانبی، ممکن است یک عامل مهم تکاملی بوده باشد که به اجداد انسان از جمله نئاندرتال ها امکان داد در زمینه فناوری ساخت و استفاده از ابزار سنگی به مهارت برسند. رابین کرامپتون استاد اناتومی دانشگاه لیورپول بریتانیا این مطالعه را خیلی جالب خواند اما گفت سوالاتی در مورد ان دارد. او به بی بی سی گفت: "من شخصا قانع نشده ام که پا و دست شامپانزه یک مدل مناسب [%D8%A7%D8%B2 دست و پای اجداد انسان] باشد - پای گوریل مناطق پست ممکن است از این نظر جالب تر باشد." پل اوهیگینز استاد اناتومی در دانشکده پزشکی هال یورک در بریتانیا گفت: "این نتایج کاملا مهیج است و بدون شک ازمایش ها و مطالعات بیشتری را باعث خواهد شد." گزارشگر علمی بی بی سی

تصویری ساختگی براساس یافته های فسیلی از اردی پژوهشگران مشخصات یک موجود کهن شبیه انسان که می تواند از اجداد مستقیم ما باشد را تشریح کرده اند. ارزیابی این موجود 4/4 میلیون ساله به نام اردیپیتکوس رامیدوس طی مقاله ای توسط دانشمندان در نشریه "ساینس" انجام شده است. تیم محققان می گویند حتی اگر این موجود از اجداد مستقیم انسان نباشد، چگونگی تکامل انسان از جد مشترکش با شامپانزه را روشن تر می کند. فسیل های اردیپیتکوس رامیدوس ابتدا در سال 1992 در اتیوپی پیدا شد اما ارزیابی اهمیت ان 17 سال طول کشید. مهم ترین نمونه این فسیل ها اسکلت ناقص یک موجود ماده است که بر ان نام "اردی" نهاده اند. تیم بین المللی محققان استخوان های مهمی از جمله جمجمه با استخوان فک و دندان، بازوها، دست ها، خاصره، لنگ و پاها را پیدا کردند. اما پژوهشگران همچنین قطعاتی را یافته اند که می تواند به حداقل 36 موجود منفرد اردیپیتکوس تعلق داشته باشد. پروفسور تیم وایت از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی که از محققان ارشد این پروژه است گفت که تحقیقات گروه موشکافانه بوده است. او به نشریه ساینس گفت که تمیز کردن استخوان ها و بعد مطالعه و مقایسه ان با سایر فسیل های شناخته شده افریقا و سایر نقاط سال های سال وقت گرفت. پروفسور وایت گفت: "این یک فسیل معمولی نیست. یک شامپانزه نیست. انسان نیست. این به ما نشان می دهد که زمانی در گذشته چه بوده ایم."

زندگی روی درخت این فسیل در حدود 230 کیلومتری شمال شرقی ادیس ابابا پایتخت اتیوپی کشف شد. گفته می شود برخی از مشخصات اسکلت این موجود منعکس کننده مشخصات قابل مشاهده در گوریل های بسیار کهن است؛ همچنین اثاری از گونه های انسان نما که بعدا ظاهر شدند در ان دیده می شود. دانشمندان می گویند که اردی با قدی 120 سانتیمتری در بالا رفتن از درختان مهارت داشته است، اما همچنین روی دو پا راه می رفته است. با این حال کف پاهایش مثل انسان امروزی قوسدار نبوده، که نشان می دهد نمی توانسته در فواصل طولانی راه برود یا بدود. پروفسور اوئن لاوجوی از دانشگاه کنت در اوهایو به بی بی سی گفت: "نصف زندگی اش روی درختان می گذشته است؛ در درختان لانه می کرده و گهگاهی هم انجا غذایش را می خورده است، اما وقتی پایین می امده صاف راه می رفته تقریبا همانطور که من و شما قدم برمی داریم." محققان می گویند اینکه این موجود 4/4 میلیون سال قبل در ناحیه ای که جنگلی بوده زندگی می کرده است تا حدودی مشکل زاست. تصور می شد که تکامل اولیه انسان حداقل تا حدودی ناشی از ناپدید شدن درختان و تشویق انها به راه رفتن بر زمین بوده است. پروفسور وایت گفت: "این موجودات در زیستگاهی جنگلی زندگی می کرده و می مرده اند، نه در یک دشت باز (ساوانا)." و چون بسیاری از مشخصه های اردیپیتکوس رامیدوس در میمون های امروزی در افریقا دیده نمی شود، احتمال دارد که این جد مشترک، از لحاظ زمانی خیلی عقبتر از انچه تاکنون تصور می شد می زیسته است - شاید هفت یا نه میلیون سال پیش. تکامل سریع این تیم در پاسخ به اینکه ایا اردیپیتکوس رامیدوس جد مستقیم ما بوده است یا نه، گفت برای پاسخگویی به این سوال باید فسیل های بیشتری از نقاط مختلف و متعلق به دوره های زمانی مختلف جمع اوری و بررسی شود.دانشمندان در سندی که به مقاله انها در نشریه ساینس ضمیمه شده نوشته اند: "ما برای دادن پاسخی مطمئن به این سوال در اینده نیازمند کشف فسیل های بسیار بیشتری از دوران 3-5 میلیون سال قبل هستیم.""اما اگر اردیپیتکوس رامیدوس عملا گونه ای نباشد که جد انسان مستقیما به ان برسد، باید ارتباط نزدیکی با ان داشته باشد، و در ظاهر و تطبیق پذیری شبیه ان بوده باشد."بدوی بودن ظاهر اردیپیتکوس رامیدوس در مقایسه با استرالوپیتسین ها - گروهی از هومینیدها در افریقا که از لحاظ زمانی کمی به ما نزدیک تر بوده اند - کارشناسان را شگفت زده کرده است.به خصوص فسیل یک استرالوپیتکوس افرنسیس موسوم به "لوسی" که در سال 1974 پیدا شد به علت توانایی ان در راه رفتن ارتباط نزدیکی با انسان دارد.پروفسور کریس استرینگر از موزه تاریخ طبیعی لندن اظهار نظر کرد که برای انکه اردیپیتکوس رامیدوس روی خط مستقیمی از دودمان انسان بنشیند همچنین لازم است که تغییرات تکاملی سریعی روی داده باشد.او به بی بی سی گفت: "استرالوپیتکوس چهار میلیون سال قبل ظاهر شد بنابراین تصور این است که پیشرفت تکامی در 4/4 میلیون سال قبل باید بیشتر (از اردیپیتکوس رامیدوس) می بوده باشد."او افزود: "خوب باید گفت که شاید تغییرات خیلی سریع هم ممکن باشد یا اینکه اردیپیتکوس ممکن است نوعی بازمانده تاریخی از یک مرحله قدیمی تر تکامل باشد. شاید هم چیزی شبیه به استرالوپیتکوس در 4/4 میلیون سال قبل در جای دیگری در افریقا پیدا کنیم." 445000 سال پیش : به سرپرستی انکی Enki یکی از پسرانانو - گروهی از انوناکی در زمین فرود می ایند و اولین پایگاه زمینی را در " اریدو " Eridu برقرار می کنند تا از ابهای خلیج فارس طلا استخراج کنند.

430000سال پیش : اب و هوای زمین بهتر می شود. تعداد انوناکی بیشتری به زمین می رسند. در میانانها نین هورسگ Ninhursag خواهر ناتنی انکی و سرپرست تیم پزشکی نیز هست.
416000سال پیش : وقتی که استخراج طلا کاهش می یابد - انو به همراه پسر و جانشین خود انلیل Enlil به زمین می ایند. تصمیم بر ان می شود که برای استخراج طلای بیشتر معادن طلا در جنوب افریقا حفاری شوند. در این حال انلیل رهبری این ماموریت را به دست می گیرد و انکی برای ادامه کار به افریقا فرستاده می شود. انو پیش از ترک زمین توسط نوه ی الالو به جنگ تهدید می شود. 400000سال پیش :
هفت قرارگاه در جنوب بین النهرین ساخته شده است از جمله یک فرودگاه فضایی در سیپار  Sippar - یک برج کنترل مرکزی در نیپور  Nippur  و  یک مرکز متالورژی در شوروپاک  shuruppak ( همگی در عراق امروز) . کشتی ها یکایک از افریقا می رسند . طلای خالص سازی شده در مدار پیماها توسط " ایگیگی"  Igigi حمل می شوند و در سفاین فضایی تخلیه می گردند.
380000سال پیش: نواده ی الالو به کمک ایگیگی ها بر علیه انوناکی شورش می کنند تا کنترل زمین را به دست بگیرند. جنگی در می گیرد و پیروانانلیل پیروز می شوند.
300000سال پیش: ایگیگی ها از رنج کار در معادن شورش می کنند. انکی و نین هورسگ که دست تنها شده اند کارگرهای ابتدایی و نیمه هوشمندی را با دستکاری ژنتیکی در میمون ماده تولید می کنند.کارگرها مشغول کار در معادن می شوند. انکی به معادن حمله می کند و کارگرهای ابتدایی را با خود به " عدن "  Edin در بین النهرین می اورد. کارگران شروع به تولید مثل می کنند و زیاد می شوند.

خدایان ایگیگی دسته ای از خدایان مطیع و اسیر انوناکی که تا پیش از خلقت ادم کارهای انوناکی را انجام می دادند. در این تصویر دو ایگیگی با ماسکهای عقاب در حال نگهبانی از درخت حیات هستند. ( قابل ذکر است که درخت حیات تشابه زیادی با درخت حیات در کابالا دارد.) نام واقعی نام فارسی نین- ما/ نین مه Nin Mah نینماه نین- گیشی- زیدّاNin gishi zidda نینگیشزیدا نین - کی Nin ki نینکی نین- اور- تا Nin ur ta نینورتا ان- لیل En Lil انلیل ان- کی En ki انکی ادامو Adamu ادمو تی- امات Ti Amat تیامات

۳۰۰۰۰۰سال پیش: انکی معادن طلای افریقا را ترک کرد تا به مطالعه نژادی از میمونها بپردازد به نام " هومو ارکتوس". انکی مجذوب هوش و توانایی های این جانوران و محبتش به سایر حیوانات شده بود. این انسانها که احتمالا بر اثر تنازل ژنتیکی از انسانهای پیشرفته تری روی زمین به وجود امده بودند هنوز مقادیری هوش و ذکاوت داشتند و حیوانات را از دامهایی که انوناکی برای شکار گسترده بودند نجات میدادند. 

از این رو انکی بی نهایت مشتاق بود تا روی این گونه ازمایشات گسترده ای انجام دهد.{هومو ارکتوس لغتی لاتین و به معنی " انسان راست قامت" می باشد. گونه ای از انسان میمون نما با تمدنی ابتدایی در حد ساخت چاقو های سنگی و شکار حیوانات بوده است.

انسان میمونی بازسازی شده از روی فسیلی که چندی پیش کشف شد. این میمونها قادر به استفاده از ابزار ابتدایی بودند و توجه انکی را جلب نمودند.مدتی که او نبود معدنچی های نیبیرویی دست از کار کشیدند. انلیل دلیل را جویا شد و معدنچی ها او را احاطه کرده و درخواست رهایی از کار سخت و طاقت فرسای معدن را نمودند. در حقیقت انکی به طور پنهانی معدنچیان را تحریک کرده بود تا انلیل را دستگیر کنند و او را تحت فشار قرار دهند. انها نیز نقشه انکی را اجرا کردند. ابتدا مقدار استخراج طلا را به شدت کاهش دادند و کشتی های حاوی طلا به نینورتا که در بیت ایبیرا Bitibiraمنتظر بود نرسید. انلیل, نینورتا را فرستاد تا قضیه را بررسی کند. در این حال انکی به معادن بازگشت. نینورتا و همراهش اینّوگی Ennugi شکایت معدنچیان را شنیدند: " کار طاقت فرساست". این معدن چیان در حقیقت خدایان ایگیگی , گروهی از انوناکی های فضانورد و مسئولان پایگاههای فضایی و حمل و نقل طلا به نیبیرو بودند. انکی به نینورتا پیشنهاد کرد:" انلیل را به اینجا بخوان. بگذار فرمانده ببیند که معدنچیان چگونه زجر می کشند". وقتی انلیل به همراه وزیرش نوسوک Nusuk رسیدند, کارگران فریاد براوردند:" بیایید انلیل را ضعیف سازیم باشد که از کار سخت معدن ما را ازاد کند. بیایید اعلام جنگ کنیم تا با زور خود را رها کنیم". "ابزارشان را اتش زدند و اتش بر تبرهایشان نهادند".انها اینّوگی را گروگان گرفتند و جایگاه انلیل را محاصره کردند. انلیل به پادشاه انو پیام فرستاد تا سریعا به زمین بیاید و سران شورشیان را اعدام کند و انکی را که انها را تحریک کرده بود بازجویی نماید. انو سر رسید و به افریقا امد و از همه بازجویی کرد. اما هیچ یک از کارگران نام رهبر شورشیان را اعتراف نکردند. انکی که خود مسبب این کشمکش بود به انلیل گفت : " قهرمانان ما را از بیگاری در معادن رهایی ببخش چرا که برای کار معدن میمونهای انسان نما را خلق خواهیم کرد. با اسپرم من و توانایی های نینگیشزیدا و نینماه". او اصرار داشت: "اجازه دهید ما یک کارگر بدوی بیافرینیم تا کار طاقت فرسا را بر عهده بگیرد و نوکر انوناکی باشد و ابزار انها را بر پشتش حمل کند... ". او گوریل زمینی را به انلیل فرمانده ارشد زمین و نینورتا پسر ارشد انلیل, نشان داد و گفت : "نینگشزیدا پسرم ! گوهر ذات انها ( میمونهای زمین)یکسان است با انچه ما داریم- مانند دو افعی به هم پیچ خورده (ساختار DNA) .انگاه که با گوهر ذات ما ادغام شود نشان ما بر انها غالب خواهد شد. یک کارگر بدوی خلق خواهد شد. فرمانهای ما را خواهد فهمید. ابزارهای ما را او حمل خواهد کرد کار طاقت فرسای معدن را او انجام خواهد داد. برای انوناکی در ابزو ( افریقا)رهایی به زودی فرا خواهد رسید".

در این احوال: 
انلیل به نقشه انکی اعتراض کرد. "اینجا روی زمین برده ای  از نژاد میمون/ نیبیرو خلق نکن".  انلیل به انکی یاداوری کرد که :" روی سیاره ما( نیبیرو) بردگی مدتهاست که از میان رفته. ابزارها ( ماشینها) برده ما هستند نه سایر موجودات ".  نینورتا معتقد بود برای استخراج طلای بیشتر باید ماشینهایی اختراع کنند نه اینکه برده خلق کنند.  انکی اما پاسخ داد: " موجود زمینی که ما خلق می کنیم کمک خواهد بود نه برده".انلیل همچنان مخالفت کرد: " شبیه سازی موجودات دو رگه در قوانین سیاره ممنوع شده است".  انکی پاسخ داد: " ما نژادی جدید خلق نخواهیم کرد. میمون زمینی( هومو ارکتوس) در گوهر ذاتی اش( کد ژنتیکی) مانند ما از نیبیرو( هومو ساپینس ساپینس) است.  میمون بودند اجداد ما نیز و به ما تکامل یافتند. تسریع خواهیم کرد ما تکامل او را میلیونها سال به انچه در نهایت سرنوشتش خواهد بود".تسریه خواهیم بخشید""""  دو برادر رقیب ( انلیل و انکی) نزاع را نزد پدر خود پادشاه انو و شورای نیبیرو بردند. هر کدام عقیده خود را گفت. پادشاه و شورایش رای چنین دادند: " طلا باید استخراج شود. باشد که موجود جدید خلق شود".  شورا تصمیم گرفت که " قوانین را نادیده بگیرید باشد که نیبیرو نجات یابد". انکی نینماه و نینگیشزیدا - تیم تحقیقاتی- در ازمایشگاه خود در افریقا ترکیب های زیادی از میمون با سایر حیوانات ساختند ( که در تصاویر و اثار باستانی به صورت موجوداتی مخلوط از چند حیوان نمایش داده شدند).  اما سودی نداشت. سپس انکی و نینگیشزیدا با گوریلهای ماده خوابیدند اما هیچ حاملگی صورت نگرفت. اینبار انکی و نینگیشزیدا اسـپـرمهای خود را جمع کردند و با تخمک ماده میمون در لوله های ازمایشگاهی ادغام کردند و زیگوت ساختند. زیگوتها را در رحم گوریل ماده وارد نمودند اما نوزادان متولد شده  نابینا بودند , دستانشان قدرت کار کردن نداشت و اعضای داخلی بدنشان ناقص بود.
انسان میمونی نینماه برخی از این نقصها را رفع کرد وقتی که مقادیری مس و گل رس زمینی به ظرفهای حاوی زیگوتها اضافه نمود. اما این زیگوت تبدیل به دو رگه زمینی ای شد که قدرت تکلم نداشت و لال بود.

نینماه و نینگیشزیدا بر بالای لوله ازمایشگاهی که زیگوت ادم را در خود دارد.بار دیگر انکی اسپرم خود را با تخمک گوریل ماده در لوله ازمایشگاه امیخت و زیگوتی که حاصل شد را به جای رحم گوریل ماده در رحم نینماه تزریق نمود تا ببیند که ایا بچه حاصل از نینماه قدرت تکلم دارد یا نه. " در ظرف گلی مخلوط را ساختند- تخمکی از ماده زمین با عصاره انوناکی نر - انها بر هم گذاشتند. تخم بارور شده توسط انکی در رحم نینماه وارد شد. حاملگی رخ داد."" نینماه به فرزندی نر تولد داد. انکی پسر کوچک را در دستانش گرفت. او تصویری متعالی و کامل بود. انکی با نوک انگشتانش به نوزاد سیلی زد ؛ نوزاد صدایی چنانکه باید از خود خارج کرد"." انکی نوزاد را به اغوش نینماه داد. نینماه پیروزمندانه فریاد براورد: دستان من کار خود را کردند!"
انکی ادامو را در دستانش نگه داشته است. نر خلق شده دورگه ای بود با پوست کبود و تیره موهای سیاه . " نام نوزاد ادمو بود( به معنی انکسی که مانند گل زمین است) پوستی نرم به رنگ خون تیره و موهایی سیاه داشت. التش با الت جـنـسـی نرهای نیبیرو متفاوت بود. " انکی, نینماه و نینگیشزیدا "‌به الـت مردانه نوزاد نگاه کردند؛ شکلش عجیب می نمود. سر ان با پوستی پوشیده شده بود بر عکس الـت مردانانوناکی بود. " انکی گفت :" باشد که موجود زمینی از ما که انوناکی هستیم به وسیله این پوست متمایز شود." انوناکی های نیبیرو مانند انکی و انلیل و نینماه چشمان ابی داشتند. ولی ادامو چشمان سیاه داشت.نینماه با داشتن ادمو ؛ اولین و نخستین کارگر بدوی؛ به دنبال زنان پرستار در شوروباک فرستاد تا ادمهای شبیه سازی شده را در رحمهای خود حمل کنند. انکی گفت: " عصاره ذات او به عنوان نمونه استفاده خواهد شد." نینماه زنان داوطلب را جمع و زیگوتها را اماده کرد. او و زنان داوطلب به موجوداتی که خلق خواهند کرد قسم وفاداری خوردند. " در سه ظرف از جنس گل ابزو ( خاک افریقا) نینماه تخمکهای مونث دوپا را قرار داد." تخمکها با اسپرمهای برادرش انکی و پسرش نینگیشزیدا در ظروف گلی بارور شده بودند. " نینماه عصاره حیات ادمو را را خارج کرد و ذره به ذره به داخل ظروف تزریق نمود. سپس در الت مردانه ادمو شکافی ایجاد کرد و قطره ای خون خارج شد ؛باشد که این نشانی از حیات باشد؛ باشد که برای همیشه نشانی باشد که گوشت و روح با هم ادغام شده اند." نینماه الت ادمو را فشرد و قطره ای از خون ان را در هر ظرف به مخلوط DNA و زیگوتها چکانید. " در این مخلوط گلی موجود زمینی با انوناکی متصل خواهد شد. دو گوهر, یکی از اسمان و دیگری از زمین به سوی یکدیگر اورده خواهند شد. " زنان انوناکی با سزارین نوزادان خود را به دنیا اوردند : هفت هیبرید ( دورگه) نر .

در مرحله بعد: 
نینگیشزیدا  یک زیگوت ماده ساخت و ان را در رحم نینکی, زن انکی, وارد کرد. هیبریدی که نینکی به دنیا اورد تیامات نامیده شد (‌به معنی مادر حیات) که موجودی با موهای بور و چشمان ابی بود. در حقیقت تیامات (حوا) ژن غالب نیبیرویی داشت.

حوا دارای موهای بور و چشمان ابی بود. گونه هایی از نئاندرتالها نیز همین خصویت را داشته اند.نینگیشزیدا از روی عصاره ( DNA) تیامات در هفت لوله تستی هفت زیگوت خلق کرد. او زیگوتها را در رحم همان زنانی تزریق نمود که قبلا هفت نر هیبرید زاییده بودند یا به اصطلاح مادرهای جانشین بودند. همه انها اینبار هم با سزایرین فرزندان را به دنیا اوردند. نینگیشزیدا بار دیگر به این زنان گفت که به رحمهای انها نیاز دارد اما نینماه اعتراض کرد. " برای این زنان تولد دادن به موجودات زمینی بیشتر بسیار زجر اور است. تعدادشان بسیار کم است و نمی توانند تعداد لازم کارگر به دنیا اورند". بنابراین تصمیم گرفتند که به جای شبیه سازی منتظر بمانند تا تیامات و زنان کلون شده از روی او حامله شوند. انکی ادمو و تیامات را به عدن اورد به قرارگاه خودش که در راس خلیج فارس بود. او هفت ماده را در کنار هشت ادمو که از کلون ادم و تیامات ایجاد شده بودند در ازمایشگاه خودش جای داد. این هیبریدها مرتب با هم امیزش داشتند اما ماده ها حامله نمی شدند. فضانوردانی که در معادن طلا استخراج می کردند تهدید کردند که اگر انکی و نینگیشزیدا کارگرهای جدید را برای رهایی انها خلق نکنند شورش خواهند نمود. در مرکز تحقیقات در شوروباک نینگیشزیدا ژنهای نیبیرویی را با ژنهای ادمو و تیامات مقایسه کرد و به جستجوی ژنی پرداخت که اجازه تولید مثل را می داد. او دریافت که ماده های نیبیرو الل کروموزومی XY داشتند اما تیامات فقط XX دارد. پس نینگیشزیدا انکی و نینماه و تیامات را بیهوش کرد." از دنده ی انکی, او عصاره حیات را بیرون کشید. در دنده ادمو عصاره حیات را وارد کرد. از دنده ی نینماه, او عصاره حیات را بیرون کشید در دنده ی تیامات او عصاره حیات را وارد کرد. سپس با افتخار اعلام کرد :"بر درخت حیات انها دو شاخه جدید اضافه کردم. با قدرت زاییدن, هم اکنون گوهر حیات انها مارپیچ شده است." انکی نینماه و نینگیشزیدا این تغییر ژنتیکی در تیامات را از سایرین مخفی نگاه داشتند.چرا که در نهایت دست به خلق نژاد جدیدی زده بودند و از گوهر خود به ان بخشیده بودند و این برخلاف دستورات انلیل بود. تیامات و ادمو در میان درختان باغ عدن در دهانه خلیج فارس که متعلق به انکی بود ازادانه زندگی می کردند تا زمانیکه حاملگی تیامات ظاهر شد و او از برگ درختان پیشبندهایی برای خودش و ادمو ساخت.

 اخراج ادمو و تیامات از باغ عدن توسط انلیل 
انلیل متوجه شد که این هیبریدها پیشبند به خود بسته اند و انکی را زیر سوال برد. انکی اعتراف کرد که با دستکاری ژنتیکی به انها قدرتهایی بخشیده است. انلیل خشمگین شد:"اخرین ذره از گوهر حیات ما را به این جانوران بخشیدی ..تا مانند ما بفهمند و تولید مثل کنند؟ میلیونها سال تکامل و چرخه حیات ما را به انها پیشکش کردی؟ "  انلیل هرگز اجازه خلقت گونه ای جدید از انسان را صادر نکرده بود و از سرپیچی انکی به شدت خشمگین بود. او دست به دامن شورای نیبیرو شد تا جلوی خلقت را بگیرند. اما شورا که نا امیدانه در انتظار طلای بیشتر بود اجازه صادر کرد.
  نینگی شزیدا انلیل را مطمئن می کند که ادمو عمر ابد ندارد و زود می میرد
" سرور من انلیل" نینگیشزیدا انلیل را خطاب کرد "دانستن تولید مثل به انها داده شده اما شاخه( ژن) طول عمر زیاد به درخت حیات انها داده نشد."  به خاطر ناقص بودن کار انوناکی در خلقت ادم و تیامات انها فاقد ژن حیات ابدی بودند. در حالیکه عمر جاودان یکی از ویژگی های همه موجودات در سراسر کائنات بود به جز موجوداتی که انوناکی با دستکاری ژنیتیکی خلق کردند. اما این مسئله نفرت انلیل را کاهش نداد.انلیل با خشم گفت :" پس انها را به جایی که باید باشند بفرست. به ابزو دور از عدن انها را اخراج کن. "  خدا , خدایان و دسته بندی انسانها:
 دکتر ساشا لسین نتیجه میگیرد که در برخی جاها انلیل مترادف با یهوه در قران و  تورات می باشد. همچنین احتمال می دهد که نام یهوه در اصل نام  خدای مردم انوناکی بوده است که به زمین راه یافته است. از سوی دیگر یاداوری می کند که  انکی در سایر جاها خالق ادم از گل رس معرفی شده است پس این انکی است که مترادف با یهوه قرار می گیرد. زکریا سیچین در کتاب برخوردهای الهی صفحات ٣۴٧ تا ٣٨٠ به بررسی شباهتها و تفاوتهای انلیل و انکی با یهوه می پردازد و در پایان نتیجه ای کاملا دور از انتظار می گیرد که در مقاله ای جدا به ان خواهیم پرداخت.   محققی به نام تلینگر Tellinger در کتاب خود به نام " نهضت برادری افعی" The Brotherhood of Snake می نویسد که " انکی سازمانها و نهضتهای مخفی را پایه گذاری کرد. نهضت فراماسونی و ایلومیناتی و سایر سازمانهای مخفی در حقیقت بعد از خروج ادم و حوا از عدن تاسیس شدند. انکی متوجه شد که تبلیغات و بدنامی هایی علیه او به عنوان شیطان شرور و افعی شیطانی به سرعت توسط انلیل پخش خواهد شد. انلیل بزرگترین استراتژیست و ارباب پروپاگاندا به راحتی قادر به بد نام کردن انکی بود. انکی ناچار شد تا به روشهای پنهانی با انسانها تماس بگیرد و گروههای کوچکی را انتخاب کرد که به تکنولوژی پیشرفته و اطلاعات دسترسی داشتند و این اغاز نهضتهای مخفی بود."  بنابر این نظریه اعضای چنین نهضتهای افراد برگزیده و خاصی هستند و هر فردی امکان پیوستن به چنین سازمانهایی را نخواهد داشت.در اینده خواهیم گفت که چرا نتیجه گیری تلینگر غلط است و چرا نباید به انکی و پیروان او - شیطان پرستان- اعتماد کرد. سیچین معتفد است که همانطور که انوناکی روی نیبیرو تکامل یافتند انسان هم روی زمین تکامل می یافت اگر که انوناکی این جریان را سرعت نبخشیده بودند. اما دانشمند دیگری به نام کرمو Cremo در کتاب " تنازل انسان" Human Devolution ایده دیگری داد. او معتقد است که انسان میمون نمایی که انکی و نینگیشزیدا روی ژنهای ان کار کردند در حقیقت حاصل تنازل انسانهای پیشرفته هومو ساپینس به انسانهای میمونی روی زمین بوده است. بر اساس این نظریه میلیونها سال پیش از این حادثه انسانهای متمدن هومو ساپینس روی زمین سکنی داشتند اما به دلایلی نژاد انها رو به افول و پستی نهاد تا جایی که تبدیل به گونه میمون شدند. در مقالات اینده سایر احتمالات را بررسی خواهیم کرد. لطفا به خاطر داشته باشید که هدف از ترجمه این متون ترویج هیچ ایین و باوری نیست و نظر شخصی نویسنده در هیچ جای مقاله ابراز نشده بلکه در نهایت بی طرفی و به قصد افزایش دانش از متون باستانی این مقالات ترتیب داده شده است.  ۱- انسان هومو ئه رکتوس :  Homo Erectus در زبان لاتین به معنی انسان راست قامت ( انسانی که با دو پای عقب راه می رود و پشت خمیده ندارد). هومو ارکتوس از گونه ای دیگر به نام هومو هابیلس تکامل یافته است.

این گونه انسانی طبق اطلاعات داده شده در الواح سومری پیش از خلقت ادم روی زمین زندگی می کرده است و در سرزمینهای وسیع خصوصا افریقا اثار و بقایای فسیلها به همراه ابزار و سایر لوازم تمدن ابتدایی انها یافت شده است. به عقیده دیرین شناسان گونه هومو ارکتوس از افریقا به اسیا و اروپا سایر نقاط زمین مهاجرت کرده است. قدیمی ترین فسیلهای یافت شده از این انسانها تا کنون متعلق به دو میلیون سال پیش بوده است. برخی دیرین شناسان معتقدند که انسان متفکر امروزی حاصل تکامل هومو ارکتوس است اما به اینکه چرا و چگونه انسان ارکتوس به طور ناگهانی تبدیل به انسان ساپینس و متفکر شد پاسخی نمی توانند بدهند.حقیقت این است که گونه هومو ارکتوس به طور طبیعی می تواند به هومو ساپینس تکامل یابد اما در طول میلیونها سال. اما پس چگونه است که بدون تکامل و به طور ناگهانی جای خود را به ساپینس می سپارد و خودش به مرور در ۲۰۰ هزار سال پیش از پهنه عالم محو می شود؟برخی محققان پاسخ ان را دستکاری ژنتیکی می دانند که به تکامل چند میلیون ساله سرعت بخشیده و ان را یک شبه ممکن ساخته است که ما قبلا از ان صحبت کرده ایم و باز هم خواهیم کرد. تمدن هومو ارکتوس :

هومو ارکتوس قادر به ساخت ابزار از چوب بوده است. چوبهای تراش داده شده و تیزی که به عنوان کارد استفاده می شده به همراه تبرهای چوبی در میان بقایا به دست امده است. هومو ئه رکتوس همچنین قادر به ساخت قایقهای ساده ( کلک) برای مسافرت روی اب رودخانه ها و دریاها بوده است. همچنین ابزار متفاوتی با سنگ می ساخته که جزو اولین دسته ابزار سنگی قرار می گیرند. این ابزار معمولا سنگهای نوک تیزی هستند که برای بریدن یا پوست کندن استفاده می شده اند. دومین دسته ابزار سنگی شامل تبرهای دستی سنگی است که به وفور در اروپا و شرق افریقا یافت شده اند.

یک نمونه از ابزار سنگی فسیلها :

فسیلهای بسیار زیادی در اندونزی کشف شده اند از جمله فسیل مشهور جزیره جاوا در ساحل رودخانه solo که معروف به " مرد جاوایی" است. همچنین در چین - هند -کنیا-تانزانیا-ویتنام -جمهوری گرجستان - ترکیه و...فسیلهای فراوانی به دست امده است.
جامعه : مردم هومو ارکتوس شکارچی بودند. دیرین شناسان معتقدند که انها قادر به تولید صدا نبوده و لذا از طرق دیگر با هم ارتباط برقرار می کردند. استفاده از اتش در میانانها رایج بوده است. در اسرائل بقایای استفاده از اتش توسط هومو ارکتوس در هشتصد هزار سال پیش یافت شده است. انها نه تنها می توانستند اتش را کنترل کنند بلکه ان را تولید نیز می کردند. انسان ارکتوس نژادهای متعددی داشته است از قبیل : •	Homo erectus yuanmouensis •	Homo erectus lantianensis •	Homo erectus wushanensis •	Homo erectus nankinensis •	Homo erectus pekinensis •	Homo erectus palaeojavanicus •	Homo erectus solvencies
۲- انسان نئاندرتال :
انسان نئتاندرتال با نام "انسان غار نشین" شناخته شده است. غالبا مردم فکر می کنند این انسانها زندگی حیوان گونه و پست فاقد هر نوع تمدن داشته اند. بیایید با هم به مدارک نگاهی بیندازیم و ببینیم ایا نظر عامه مردم صحیح است یا خیر.

نام نئاندرتال از نام دره ای در المان گرفته شده که این گونه انسانی در ان کشف شد.پیش از ان دو اسکلت دیگر در بلژیک نیز پیدا شده بود. تجزیه DNA انها نشان می دهد که بین ژنوم نئاندرتال و هومو ساپینس ۹۹.۵ درصد شباهت وجود دارد. تجزیه mt DNA تخمین زده است که هر دو گونه از یک جد مشترک در ۸۰۰ هزار سال پیش به وجود امده بودند. فرضیه دیگری معتقد است که دلیل شباهت ژنتیکی ادغام هومو ساپینس و نئاندرتال از طریق جـنـسی بوده است که منجر به ادغام ژنتیکی شده است. نظریات دیگری هست مبنی بر اینکه این دو گونه کاملا جدا از یکدیگر شکل گرفته بودند. کشورهایی که بقایای نئاندرتال در انها یافت شده عبارتند از پرتقال- اوکراین- فرانسه- اسپانیا- انگلستان- المان- چک - اسلواکی- یونان - عراق- اسرائل- ایران- رومانی و روسیه تمدن: انسان نئاندرتال از اتش برای پختن غذا ,گرم کردن در زمستان و ساخت ابزار استفاده می کرده است. انها از چرم و خز حیوانات برای ساخت لباسهای گوناگون بهره می بردند. سلاح سازی و ابزار سازی نسبتا پیشرفته ای داشتند که انها را قادر به ساخت فندکهای پیشرفته و اسلحه می کرد. این صنعت از روی انواع بی شماری از ابزار باقی مانده مانند نیزه های نوک تیز با سر سنگی و خنجرهای سنگی با نوکهای تیز شده توسط اتش مشخص می شود.نئاندرتالها سه نوع متفاوت از ابزار برای مصارف جنگی و خانگی می ساختند و این خود مدرکی است بر توانایی انها در فکر کردن و برنامه ریزی و اجرا. برخی محققان معتقدند که با تمدنی که انها در هزاران سال پیش داشته اند هیچ بعید نیست که تا به امروز باقی مانده باشند بدون انکه مورد توجه قرار بگیرند.گونه نئاندرتال صاحب زبان پیشرفته ای برای ارتباط بودند. فسیلها نشان می دهند که حنجره نئاندرتال قادر به ایجاد صداهای انسان امروزی بوده است. از انجا که انها در کنار برخی انسانهای ساپینس زندگی می کردند منطقی به نظر می رسد اگر انها به همان زبانانسانهای ساپینس مسلط بوده باشند. یا اینکه زبان خودشان متفاوت بوده ولی زبان ما را نیز یاد گرفته بودند و در اصل دو زبانه بوده اند.در غاری در اسلوانی -یوگسلاوی- باستان شناسان قدیمی ترین الت موسیقی جهان را کشف کردند که یک فلوت ساخت بشر نئاندرتال می باشد. این فلوت ۱۲ سانتی متری از استخوان پای گوزن جوانی تراشیده شده و جای چهار سوراخ دارد. این مسئله نشان دهنده توانایی انسان نئاندرتال در تولید موسیقی و نواختن ساز است. به احتمال زیاد انسانهای نئاندرتال همراه موسیقی اواز میخواندند و می رقصیدند, درست مانند بشر امروزی. توانایی ساخت ابزار موسیقی و نواختن ساز ثابت می کند که انها قدرت تخیل داشته اند و بنابراین هیچ بعید نیست که قادر به خواندن و نوشتن نیز بوده اند.

فرهنگ:

مدارکی هست مبنی بر اینکه انسانهای نئاندرتال زندگی جمعی را دوست داشتند و عادات و مراسم متعددی را رعایت می کردند از جمله احترام و نگهداری از کهنسالان و بیماران و مراسم و ایین کفن و دفن مردگان. بقایای زیادی از معلولین و بیماران نئاندرتال یافت شده اند که روی جراحات انها اثار بهبودی به چشم می خورد.بسیاری از جراحات و شکستگی ها درمان شده بودند. در غاری در کوههای زاگرس واقع در شمال عراق, باستان شناسان اسکلتهای یک مرد و دو زن و یک نوزاد را یافتند که همگی در کنار هم به خاک سپرده شده بودند و در خاک اثار گلهایی بود که روی قبر انها قرار گرفته بود. قرار دادن گل روی قبر مردگان حکایت از تفکر نئاندرتال و اهمیت به مردگان  دارد.تجزیه خاک نشان داد که گلهای روی قبر به صورت دسته شده قرار گرفته بودند و ازمایشات بیشتر نوع گلهای مورد استفاده را نیز مشخص ساخت که برخی از انها امروزه نیز وجود دارند و دارای خواص درمانی هستند. ایا استفاده از این گلها جزو مرسم خاصی بوده است ؟ استفاده از گلهای عطراگین و رنگارنگ شبیه به رفتار امروزی ما نیست؟  این گلها همچنین مشخص ساخت که در ان زمان ویژگی های اب و هوایی منطقه چگونه بوده و چه گلهایی در ان ناحیه می روییده است که دیگر نمی روید.
ارامگاه مردگان: نئاندارتالها غارهای خاصی را به عنوان ارامگاه مردگان خود انتخاب می کردند چرا که بخش اعظم بقایای انها در غارها پیدا شده است. این عمل بسیار شبیه انسانهای مدرنی است که در کوهها برای مردگان خود مقبره می ساختند. همچنین اهمیتی که انها به دفن مردگان می دادند نشان از توجه انها به زندگی و مرگ می باشد. احترامی که به مرده و مراسم دفن ان اختصاص داشته بخش مهمی از زندگی اجتماعی و روحی روانی است.انها انسانهایی اجتماعی بودند که از مجروحین و سالمندان خود نگهداری می کردند نه اینکه انها را به حال خود رها کنند تا بمیرند. برای پایبند بودن به ایینها و مراسم خاص نیاز به تفکر عمیق و قدرت تخیل است که بدون ان درک  مفهوم زندگی و مرگ یا افریدگار  ممکن نیست. و انسانهای نئاندرتال همه این ویژگی ها را دارا بودند.هر چند هنوز مشخص نشده است که ایا وظایف زن و مرد در میانانها جدا و مشخص بوده است  و ایا نظام خانواده به شکلی که در میانانسان ساپینس است داشته اند یا نه... ولی در هر صورت میانانسان نئاندرتالی که قبلا تصور می شد و نئتاندرتال واقعی تفاوت از زمین تا اسمان است.زکریا سیچین و تعداد دیگری از محققان مانند او معتقدند که انکی با دستکاری ژنتیکی در میمونهای با هوش توانست گونه هومو ارکتوس و گونه نئاندرتال را بسازد.این نتیجه گیری ناشی از ان است که ادامو و تیامات (ادم و حوا)به هیچ عنوانانسان متفکر نبوده اند بلکه مانند حیوانات امیزش و حیات داشته اند. تنها تفاوت انها از میمونها این بوده که انها قادر به پیروی از فرامین خدایان بودند و کاری را که در معادن به انها داده شده بود انجام می دادند. یعنی دستها و پاها و بینایی مانند انسان داشته اند اما فاقد هر گونه تکامل دیگری بوده اند. حتی بر اساس لوحه های سومری و اکدی انها غذای خود را به صورت اماده از انوناکی دریافت می کرده اند و دانش زراعت و دامداری و یا پخت غذا نداشته اند.
فسیلها و ابزار یافت شده از هومو ارکتوس نشان می دهند که لوحه های سومر و اکدی اطلاعات صحیحی داده اند که گروههایی از هومو ارکتوس از کار معادن ازاد شدند و تلاش می کردند که به تنهایی و بدون کمک انوناکی به حیات خود ادامه دهند. دلیل ازاد شدن از کار در معادن به احتمال زیاد این بوده که انوناکی با کمبود غذا مواجه بودند و تصمیم گرفتند که تعداد کارگران را کاهش دهند و انها را در مناطق دیگری رها کردند تا بمیرند. اما این هومو ارکتوس ها تلاش می کردند که با توان و هوش اندک خود خوراک و پناهگاه پیدا کنند و در غارها پناه می گرفتند و با سنگ ابزار ابتدایی می ساختند. شکی نیست که این گونه به مرور زمان قادر به ادامه حیات نبودند و همگی یا اکثر انان در همان دوران نابود شدند.انسان نئاندرتال همان هومو ارکتوس بودند که با تعالیم انکی و همراهانش دانش اهلی کردن حیوانات و زراعت را اموختند و یکجا نشین شدند اما همچنان به فرامین انوناکی کار می کردند و پاداش دریافت می نمودند. پس از انکه انوناکی زمین را ترک کردند نئاندرتالها نیز دچار مشکل شدند و به مرور منقرض گشتند چرا که انکی با دستکاری ژنتیکی انسان دیگری را جایگزین انها کرده بود که هم متفکر بود و هم قادر به پیروی از دستورات انوناکی= انسان هومو ساپینس.گونه هایی از هومو ارکتوس پیشرفته امروزه در هندوستان و جزایر نا مسکونی هنوز باقی مانده اند. گونه هایی از نئاندرتالها هنوز در مناطق سردسیر مانند تبت و هیمالایا وجود دارند!در زیمباوه  انکی  ادمو و تیامات را در جنگلی پناه داد. در انجا تیامات دو قلوهایش را به دنیا اورد. او همچنین فرزندان بسیار دیگری به دنیا اورد که با هم امیزش کردند و زیاد شدند تا اینکه کار معادن را به عهده بگیرند.  سیچین این انسانها را مترادف با انسانهای ابتدایی هومو ارکتوس و انسان نئاندرتال می داند. 

انسانهای هومو هابیلیس که از هومو ارکتوس اندکی پیشرفته تر بودند و از معادن بیرون امده در طبیعت برای زنده ماندن تلاش می کردند.

جمجمه نئاندرتال:در عرض چند هزار سال "موجودات زمینی تکثیر شدند...انها دوست داشتند نزدیک انوناکی باشند. برای اینکه غذای سهمیه بگیرند بسیار خوب کار می کردند. نه از گرما و غبار و نه از کار کمر شکن شکایتی می کردند. از سختی ها انوناکی رها شدند. طلای حیاتبخش برای نیبیرو می رسید . اتمسفر نیبیرو به اهستگی ترمیم می شد".

وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لادَمَ فَسَجَدُوا الا ابْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ ﴿۱۱﴾ اعراف و در حقيقت‏شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم انگاه به فرشتگان گفتيم براى ادم سجده كنيد پس [%D9%87%D9%85%D9%87] سجده كردند جز ابليس كه از سجده‏كنندگان نبود به نوادگان ادمو و تیامات و کارگران اولیه  " خلق شده به عنوان برده هایی که در معادن کار کنند" غذا و پناهگاه داده می شد و انها وظایف سخت را انجام می دادند ولی دلایل ان را نمی دانستند. طلایی را که استخراج می کردند هیچ ارزشی برایشان نداشت چون نمی توانستند ان را بخورند یا برای کاری استفاده کنند.  از سوی دیگر می دانیم که نیبیرو هر ۳۶۰۰ سال یکبار به دور خورشید می گردد و چرخشی جهت عقربه های ساعت دارد. وقتی که به نزدیکترین موقعیت نسبت به خورشید قرار می گرفت کشتی های فضایی نیبیرو به راحتی قادر به فرود بر زمین بودند اما در این حالت این احتمال هم بود که سیارات منظومه شمسی را به هم بریزد. در یکی از چرخه های نیبیرو اتمسفر بر هم ریخت و اتشفشانها و زلزله هایی روی زمین و مریخ رخ دادند. پادشاه انو به زمین امد و خسارات را بررسی کرد. او تصمیم گرفت که فرستادن طلا از مریخ را متوقف کند. این تصمیم به نفع خاندانانلیل و فرزندان او بود چرا که انها مسئول استخراج طلای مریخ بودند. انو به انکی مشکوک بود که مبادا به کمک انزو و خدایان ایگیگی شورشی علیه او ترتیب دهد. چرا که شورش معدنچیان در افریقا را نیز او به پا کرده بود. وقتی انو استخراج طلای مریخ را متوقف ساخت مردوک را نیز از سلطنت و پایگاهش در مریخ بیرون انداخت. به یاد دارید که مردوک پسر ارشد انکی و جانشنی او بود. پادشاه انو همچنین دوباره به نفع انلیل و فرزندانش اداره پایگاه فضایی سیپار را به اوتو  Utu نوه ی انلیل بخشید.  اوتو از جمله نیبیروهایی بود که روی زمین به دنیا امده بود. سیپار پایگاه فضایی عظیمی در بین النهرین بود که عمل بار زدن طلا و فرستادن ان مستقیما به نیبیرو انجام میشد.   مردوک زمانیکه با پدرش انکی از ماه بازدید می کردند به او گفت: "پدرم تو اول زاده ی انو هستی ؛ اما انلیل به جای تو جانشین قانونی او شده است. طلا در شهر نینورتا( نینورتا پسر ارشد و جانشین انیل) جمع می شود و اختیارش دست اوست. بقای نیبیرو در دستان او قرار دارد و در دستان من هیچ چیز نیست. قرار است من به پادشهای و شهرت برسم یا دوباره تحقیر شده باقی بمانم؟"
انکی مردوک را در اغوش گرفت "انچه که از من دریغ شده در اینده از ان تو خواهد شد. نوبت خدایی تو هم فرا خواهد رسید". در این حال مردوک امیدوار بود که با کمک انکی بتواند هم بر زمین و هم بر نیبیرو فرمان براند.     انو فرمان صادر کرد که موجودات زمینی که در ابزو  ازدیاد یافته اند باید به تخلیه و حمل و نقل طلای خالص سازی شده تا چنیدن شال ( ۳۶۰۰ سال)  ادامه دهند تا مقدار طلای کافی برای نجات نیبیرو فراهم شود. پس از ان قهرمانان(فضانوردان) از زمین به خانه خود باز خواهند گشت. 
انکی اولین نهصت مخفی را اغاز می کند: برادری افعی ، انلیل در این زمان به همراهی سایر انوناکی به زمینیان هشدار می داد که از انکی افعی صفت و نوادگانش دوری جویند. برای مقابله با تبلیغات انلیل بود که انکی تصمیم گرفت به زمینیان کمک کند تا زنده بمانند. در این زمان۱۰۰۰۰ سال است که انسانها به کارگری در معادن ابزو مشغولند و طلا استخراج می کنند. به  بعضی از انها اجازه داده شد که معادن را ترک کنند ولی بقیه به کار برای خدایان نیبیرو ادامه می دادند.  و بسیاری از این موجودات تلاش می کردند که در جوامع جدیدی که ساخته بودند بدون کمک خدایان زندگی کنند .  پس از ۴۰ شار یعنی ۱۴۴ هزار سال نیبیروهای زیادی در بین النهرین زندگی می کردند و انلیل می خواست که زمینیان برای انها هم کار کنند. " در افریقا جایی که نخستین انسانها خلق شده بودند انها زندگی کردند و بردگی کردند در انزوا از سایر جوامع انسانی که روی پای خودشان تشکیل شده بودند و فرهنگ خاص خود را داشتند و بسیار تحت تاثیر خدایان و اربابان خود بودند.  این انزوا در افریقا دلیل تفاوت بسیار زیاد باورها و فرهنگ و ادیان  افریقا با سایر نقاط زمین است؛. انها ارتباطات بسیار اندکی با سایر نقاط دنیا داشتند . در سایر نقاط دنیا فرزندان ادم یا انوناکی امیزش داشتند می کردند و در نتیجه همیت امر بود که نژاد اریایی ایجاد شدند. تلینگر ۲۰۰۶ کتاب نژاد نوکر خدا ص ۱۱۷ 
وقتی انلیل دستور داد که موجودات زمینی باید در باغها و مزارع انوناکی هم کار کنند و نیازهای خوراکی انها را فراهم سازند- نینورتا با پنجاه تن از مردان خود به افریقا (محل فرمانروایی انکی) حمله کرد و تعدادی از زمینیان را برای کار در باغهای میوه وشهرهای بین النهرین اسیر کرد. این هیبیریدها در بین النهرین به سرعت زادو ولد می کردند و تعدادشان از انوناکی بیشتر شد و سراسر بین النهرین را گرفتند.  این جانوران برهنه زمینی می خوردند و امیزش می کردند و زیاد می شدند. با افزایش جمعیت انها ذخایر غذایی انوناکی کم شد و نیبیروها دچار مشکل شدند. انلیل که از دست انکی بخاطر خلقت این جانوران بارور عصبانی بود انکی را وادار کرد که فکری به حال کمبود غذا بکند. در جواب انکی گفت که برای این جانوران زمینی ( انسانهای هومو ارکتوس با قدرت باروری بالا) گیاهان و حیوانات اهلی ایجاد خواهد کرد تا از انها نگهداری و استفاده کنند. اما انکی در حقیقت نقشه دیگری داشت که ان را از انلیل پنهان کرد.  انکی قصد داشت مخفیانه  با ژنهای خود از هوش و ذکاوت خودش به این جانوران بدهد تا انها قادر به فهمیدن و تفکر نیز باشند. 

انسان سیاه پوست هومو ارکتوس در لوحه سومری نشان داده شده است. این انسان برهنه است و خدایان لباس بر تن دارند. انکی با شاخهای گاو روی سرش نمایان است که در حال تعلیم انسان بدوی برای استفاده از حیوانات و کار در مزرعه است.

200000سال پیش : حیات زمین به دلیل یخبندان در خطر می افتد.
100000سال پیش : اب و هوای زمین دوباره گرم می شود. انوناکی ( نفیلیم در تورات) بر خلاف میل انلیل با دختران ادمیزاد ازدواج می کنند.
 زنی از نژاد انوناکی ( به گفته ای تصویر مادر انکی( 75000سال پیش :
عصر یخبندان دیگری اغاز می شود. انسانهای قوی و غارنشین نجات می یابند.
49000سال پیش : انکی و نین هورسگ انسانهایی را که از تیره انوناکی هستند یا یکی از والدینشانانوناکی بوده است به مسند پادشاهی در شوروپاک می نشانند. انلیل خشمگین از این تصمیم در صدد نابودی انسانها بر می اید.

مجسمه ای از انلیل

13000سال پیش : با نزدیک شدن نیبیرو به زمین انلیل از انوناکی قول می گیرد که به انسانها در مورد فاجعه ای که در راه است چیزی نگویند تا همه انها نابود شوند.
11000سال قبل ازمیلاد : انکی قول خود را می شکند. به" زیاسودرا " Ziasudra ( نوح در تورات) دستور ساخت زیر دریایی می دهد. سیل زمین را فرا می گیرد و انوناکی شاهد ویرانی کامل پایگاههای فضایی و شهرهای خود هستند. انلیل موافقت می کند که به انسانهای باقی مانده بذر و ابزار کشاورزی بدهد و انکی حیوانات اهلی را ایجاد می کند.
10500قبل ازمیلاد :
نوادگان زیاسودرا در سه ناحیه ساکن می شوند.  نی نورتا Ninurta پسر بزرگ انلیل کوهها را سد می کند و رودها را تخلیه می کند تابین النهرین را سرزمینی قابل سکونت کند. انکی ناحیه رود نیل را به دست می گیرد.  شبه جزیره سینا توسط انوناکی برای فرودگاه فضایی ساخته می شود. یک برج کنترل مرکزی نیز در کوه موریا در اورشلیم اینده برافراشته می گردد.

نینورتا بر مسند خود نشسته و یک ادم خدمتکار مقابل او ایستاده است. زکریا سچین آنها به اوج رسیده بودند در آخرین قرن ، حدود سومین هزاره پیش از میلاد . درزمان مردوک همسر رسمی انکی فرزند ارشد ، اعلام کرد که انکی به هیچ عنوان نخستینفرزند محسوب نمی شود بلکه این نینورتا هست که باید وارث زمین باشد . چالشهای تلخیبوجود آمد که در نهایت منجر به بکارگیری سلاح اتمی گردید . نتیجه نا خواسته بعدیانهدام تمدن سومری بود .

در آغاز افرادی که انتخاب شده بودند برای فراگیری اسرار خدایان بصورتکاهن شناسایی می شدند . دودمانی که رابط بین خدا و دیگر انسانها بودند . انتقالدهنده واژگان فرشتگان ( دراینجا به فرشتگان اشاره شده که انتقال دهنده کلام خدایانهستند که در واقع به آنها دیوان گفته می شود ـ مترجم )به موجودات فانی . بابیان سخنان وحی گونه از جانب فرشتگان وراهی برای فنا در جهت مشاهده علائمی از بهشت . این مساله بصورت روز افزونی برایبشریت توسعه پیدا کرد که خداپرستان در تضادهای زیادی قراربگیرند و پیشگوییها شروعبه نقش آفرینی نمودند . دراین دوره کسانی نقش سخنگوی خدایان را داشتند که دریافتهایشان را بیان می کردند . Nabih صفتیبود برای پسر ارشد مردوک نابو که ازجانب پدرش تبعید شده بود . برای اینکه بر سرمردوک فریاد بر آورده بود که چرا گروهی از بشریت را به جهت دریافت نشانه هایی ازبهشت بر دیگران برتری داده است . این خواسته ها زمانی توسعه پیدا میکردند که کسانی می توانستند بین مساله اراده و سرنوشت( Fate and Destiny.) تفاوت قائل شوند . پاره ای از اعلامیه های انیلیل و گاهی اوقات آنوبی چون چرا به این موضوع می پرداخت که چه تفاوتی وجود دارد بین سرنوشت و تحرکات ارادی . سیاره دوست داشتنی اوربیت در دوره تعیین شده و غیر قابل تغییر در مدار NAM.TAR قرار می گرفت . عیناً این سرنوشت بودکه در حال شکستن بود و داشت تغییر پیدا میکرد . با مرور حوادث و تسلسل آنها بهتشابهات جالبی میرسیم بین آنچه که در سیاره نیبیرو اتفاق می افتاد و آنچه که در رویزمین رخ می داد .انکی و انلیل فیلسوفانه به فکر فرورفتند و تصمیم گرفتند از چیزی کهسرنوشت نامیده شده دور بمانند . واینکه نتیجه منطقی فقط تقدیر اندیشی و یا انتخابدرست ونادرست و انتخاب آزادانه دراین میان چیست ؟ آخرش قابل پیش بینی نیست . قبلاًپیش بینی های مخصوصی وجود داشت در مورد همه چیز که مثلاً سیاره اوربیت در مدار خودخواهد چرخید . و اودوباره به وضع اولیه خود بر می گردد و این شیئی همان اولی هست کهدر آخرین حرکت خود به نمایش می گذارد . اینگونه رویدادهای فکری ـفلسفی در میان ویرانه های ناشی از انفجارهای هسته ای بین رهبران آنوناکی شعله ورترمی شد . این امر نیاز به توضیح داشت که اگر گروههای انسانی نیز به همین راه بروندآیا فرجامشان نابودی است ؟ یا نه این سرنوشتی بود که فقط برای آنوناکی پرداخته شدهبود ؟ چه کسی مسئولیتش را می پذیرد و چه کسی جوابگو است ؟ در انجمن آنوناکی شامگاهان به مجلس مصیبتتبدیل شده بود . و این فقط انکی بود که مخالف کاربرد سلاحهای ممنوعه بود . برایانکی مهم بود که به باقیمانده افراد درد جانکاه آن را توضیح بدهد . و این نقطهانحرافی بود برای ساگای برون زمینی ها چون ناوگان جنگی به راه افتاده بود وهمه چیزبه پایان خودنزدیک می شدند . (saga اله ای است که در افسانه های اسکاندیناوی هموجود دارد . منظور نویسنده این است که برای نیبیرویی ها دیگر چاره ای جز جنگیدنباقی نمانده بود وامیدی نیز وجود نداشت ) وانکی نخستین کسی بود که شاهد عینی اینحوادث بود وهمه را گام به گام شرح میدهد .اما آیا میتوان آینده را نیزاینگونه پیشگویی کرد ؟ بهترین سخن همین گزارش اول شخصی است که انکی به ما می دهد . ومطمئناً او یک زندگینامه خودنوشتی (autobiography معادلی که دکتر بهاءالدین خرمشاهی وضع نموده ) نیزبرای خود فراهم آورده است در نوشته ای بسیار طولانی . ( که بررویدوازده لوح گلی مفصل شرح داده شده ) ودر کتابخانه ها کشف شده .

آنچنان که نیپور از انکی نقل قول می کند اینچنین است : زمانی که من به زمین نزدیک شدم آن راسیل فرا گرفته بود . وزمانی که نزدیک تر شدم چمن زارهای سبزرادیدم . و توده هایی را دیدم که روی تپه ها قرار داشتند در حالیکه خارج از توانایی من بودند فرود آمدن برروی آنها . مجبور شدم در مکانی خاص خانه خود را بسازم ومن اسم مناسبی برای آن انتخاب کردم . این متن ادامه میباید اینگونه که انکی درنهایت چگونهعمل میکند وبه زیر دستانش چه دستوراتی را می دهد و چگونه ماموریتش را در روی زمینپیش می برد. متون متعدد دیگری هم هستند که درارتباط با جنبه های گوناگون نقش انکی و کامل کردن این داستان به ما کمکمی کنند . این حلقه ای به هم فشرده است در حماسه آفرینش . درهسته مرکزی این متنانکی قرار دارد که محققان او را مسئول پیدایش اریدو می داند . که در آنها توضیحاتمشروحی وجود دارد که شامل ساختن آدم نیز می شود . که در توضیحات آنوناکی زن ومردمعرفی می شوند . مرد وزن به شهر انکی یعنی اریدو آورده شدند تا دانش ME-a را کسبنمایند . ME-a یک دیسک است حاوی اطلاعات رمز گذاری شده از تمامی مفاهیم تمدن . ( درقرآن نیز ذکر شده که به آدم اسماء را آموختیم ـ مترجم ) این متنها شامل زندگیمحرمانه انکی و مسائل شخصی اوست . بعنوان مثال بخشی از این داستان مربوط می شود به کوششهای پسری که می خواستخواهر ناتنی اش Ninharsag را بدست بیاورد . و شرح بی بندوباری جنسی او با دو الهه وهمچنین دختران انسان . واز آن نتایج غیر قابل پیش بینی بدست آمد . کتاب AtraHasis به ما این بینش را می دهد که متوجه شویم چگونه آنو تلاش می کرد تا از رقابت روبه شعله ور شدن بین انکی وانلیل جلوگیری کند . این رقابت زمانی بوجود آمدکه آنها تصمیم گرفتند قلمروهای روی زمین را بین یکدیگر تقسیم کنند . متونی که ماقبل طوفان نوشتهشده اند تقریبا تمامی حوادثی را که در شورای خدایان در مورد سرنوشت بشریت اتفاق افتاد کلمه به کلمه به ما ارائه می دهند . وترفندی را که انکی برای نجات تعدادی ازبشریت به کار برد امروز تحت عنوان نوح وداستان کشتی نجاتش می شناسند. ت

نها در یکی از نسخه های تورات ( بخشی از کتاب مقدس ـ مترجم ) که در بینالنهرین پیدا شد داستان اصلی حماسه گیلگمش که بر روی الواح گلی نوشته شده ذکر شدهاست . ( این حماسه نیز بعدها توسط تدوین کنندگان ثانوی کتاب مقدس مخالف با دیانتتشخیص داده شد و حذف گردیدـ مترجم ) . سومریان والواح گلی Akkadian ، بابلیان و کتابخانه معبد آشوری ، مصر و

هیتی ها و اسطوره های Canaanite و داستانهای کتاب مقدس همگی بدنه اولیه و اصلی خاطرات ما را تشکیل می دهند ازماجراهای خدایان و انسانها .

برای اولین بار کسی پیدا شده به نام زکریا سچین Zecharia Sitchinکه مواد پخشو پلا شده و ریز را دوباره جمع آوری ونوسازی نموده و از میان آنها داستان شگفتانگیزی را پیدا کرده از شاهد عینی ماجراها ، یک زندگینامه خود نوشت و پیشگوییهاییبا بصیرت کافی از خدایی ماورای عالم خاکی ما ، موجودی دانشمند بنام انکی . این متون توسط انکی دیکته شده و کاتبی که او انتخاب کردهاینها را روی الواح نوشته . کتابی که به مرور زمان رمز گشایی شده و کمی از آن درتورات تحت عنوان آموزشهای یهوه و بخشی دیگر در انجیل موعظه های عیسی را تشکیل میدهد . و اما اکنون الواحی در اختیار داریم که مهر شدههستند . کتابی حکاکی شده روی الواح گلی . اجازه بدهیم که این روایت گواهی یک شاهدهمیشه باقی بماند تا آخرین روز . می توانیم آینده را درک کنیم از طریق درک حوادثیکه بر انکی گذشته است . ایده آنوناکی تمرین نوعی آزادی بود . بنوعی مالک سرنوشت خودبودن و داشتن اراده برای تغییر آن . راهی برای تحقق سرنوشتی دیگر . همه چیزهایی کهگفته شده وانجام شده در دوره ای پر حادثه . از این رو همه چیزهایی که پیامبرانعبرانی قصد بازشناسایی آن را به ما داشتند برای اولین بار شاید همان چیزهایفراگرفتنی در زمان نهایی باشد . حوادثی را که انکی دستور نوشتن آنها را داد سنگبنای چیزی شد تحت عنوان رسالت و سابقه ای شد برای چیزی که در آینده قرار بود اتفاقبیفتد . پایان ترجمه صفحه 6 و پایان مقدمه کتاب

شهادت دادن کلماتی از اندوبسار کاتب اصلی ، پسری از شهر اریدو وخدمتکار انکی فرمانروای بزرگ در سال هفتم بعد از فاجعهبزرگ در ماه دوم و روز هفدهم توسط انکی ارباب بزرگ و خیرخواه بشریت ، صاحب قدرتمطلق وبخشندگی احضار شدم . من اکنون بازمانده اریدو بودم که به صحرا فرارکرده بودمدر زمانی که باد شیطانی به شهر نزدیک می شد . ومن ساکت و پریشان و پژمرده بودم وتلاش کردم برای جستجوی هیزم برای آتش درست کردن . به بالا و پایین نگاه کردم یکارابه چرخان از جنوب می آمد . هیچ صدایی نداشت و لی درخششی داشت مایل به قرمز وبهزمین رسید . دارای چهار پا بود وشکم پهنی داشت و در این زمان درخشش ناپدید شد . ومنخودم را به زمین انداختم و من فهمیدم که دچار یک بینش خدایی شده ام . چشمهایممشکلشان بر طرف شد و دو فرستاده خدا به من نزدیک شدند ومن بلند شدم . آنها صورتانسان را داشتند ولباسشان برنجی شکل بود و جرقه می زد . آنها مرا به نام خواندندوبه من گفتند صحبت کنید . شما توسط خدای بزرگ فرمانروا انکی احضار شده اید . نترسیدما برای خوشحالی و سربلندی تو آمده ایم هستیم تا تو را به جزیره مگان در سرزمینمگان در میان روخانه ها ببریم . پس از صحبت آنها ارابه چرخان مشتعل شد ورفت سپس آنها دستهایم را گرفتندالبته با فقط یک دست خود ومرا بلند کردند و من معلق بودم میان زمین و آسمان و بسرعتعقاب پرواز می کردم . و من میتوانستم از آن ارتفاع زمین وآبها و جلگه ها وکوهها راببینم و آنها اجازه پیدا کردند فرود بیاییند در جزیره ای که دروازه محل اقامت خدایبزرگ بود . و آنها در آن لحظه دستهایم را رها کردند بطوریکه انگار هرگز درخششی دردستهایم نداشتم . و دیدم که چگونه روح زندگی ایم تخلیه شد قبل از اینکه غرق شوم یاتوسط زمین بلعیده گردم . از خواب عمیق بیدار شدم و بعد تمام حسهای زندگیم بیدار شدو می شنیدم که کسی نام مرا صدا می کند . و من جایی محصور شده بودم .اگر چه تاریکبود اما تشعشعی نورانی نیز وجود داشت . نامم را توسط صداهای مهیبی صدا می کردند . اگر چه من می توانستم صدارابشنوم اما نمی توانستم بگویمصدا از کجاست و چه کسی دارد صحبت می کند . صدا به من گفت : ای اندوبسار فرزند آداپامن تورا بعنوان کاتب خودم انتخاب می کنم . ناگهان در چهار دیواری که من در آن بودمنقطه قرمز رنگی پیدا شد و من مکانی را دیدم تمیز ومرتب و آماده شده برای کار کتابت . یک میز کتابت ویک چهار پایه برای کاتب وهمه چیز عالی به نظر می رسید . سنگهاییروی میز قرار داشت . اما نه خاکی روی میز بود ونه ظرفهای گلی آنجا خیس بود . رویمیز تنها یک قلم قرار داشت که چون کرم شب تاب می درخشید بطوریکه تاکنون چنین درخششقرمزرنگی ندیده بودم . و صدا بار دیگر با من صحبت کرد و گفت : اندوبسار پسر شهراریدو خدمتکار با وفایم من هستم فرمانروایتان انکی که شما را احضار کرده ام تا واژههایم را بنویسید و من بسیار ناراحتم از اینکه چه چیزی می تواند مناسب باشدبرای گفتناز فاجعه بزرگ برای بشریت . آرزویم ثبت حقیقی وقایعی است که اتفاقافتاده با اجازه خدایان و انسانی که شبیه اش هست .دستهایم تمیز هستند ، نه زمانیکه طوفان بزرگ برزمین و خدایان فرود آمد . طوفان بزرگ مقدر شده بود اما نه اینکه چنین مصیبت بزرگی اتفاق بیفتد . نیازی به اتفاق افتادن این امر نبود در هفت سال قبل ازاین ومن انکی ، برای جلوگیری از آن هر کاری کردم اما افسوس که شکست خوردم . آیا این تقدیرو سرنوشت بود ؟ در آینده باید که درباره اش داوری شود اگر یک روز در پایان روزها باقی مانده باشد قضاوت خواهد شد . در آنروز زمین خواهد لرزید ومسیر روخانه هامطمئنا تغییر خواهدکرد . و آنگاه تاریکیها بر روز چیره می شوند و و آتش در شب بهشتها در خواهد افتاد . روز برعکس می شود و خدای آسمان حضور خواهد داشت . در آنروز خواهید فهمید که چه کسی جان سالم در می برد و چه کسی هلاک می شود و به چه کسی پاداش داده می شود و چه کسانی از خدایان انسان نما تنبیه خواهند شد . برای دوران سپری شده تعیین تکلیف خواهد شد . واین چیزی است که در چرخه سرنوشت تکرار می شود وچه یادهایی برای خدا بوده و او برای قضاوت خواهد آمد . صداخاموش شد و سپس فرمانروای بزرگ دوباره شروع به صحبت کرد . و این دلیلی است که من میخواهم شما بازگو کنید اتفاقات حقیقی را از زمانهای قدیمی که در آینده در دروغ پنهان خواهند شد . مدت چهل روز و چهل شب من صحبت خواهم کرد و شما خواهید نوشت . چهل ،شماره کارتان در روزها وشبها دراینجا خواهد بود و چهل شماره مقدسی است بین خدایان . برای چهل شب و چهل روز شما نه چیزی خواهید خورد ونه چیزی خواهید نوشید . تنها یکباراندکی و آب ونان میل می کنید که شما را تا اتمام کارتان سرپا نگه میدارد . صدامتوقف شد و دوباره در آن مکان نورقرمز رنگی شکل گرفت و من یک میز وروی آن یک فنجانوبشقاب دیدم بلند شدم وبطرفش رفتم فنجان پر از آب و بشقاب پر از نان بود . صدای پرطنین فرمانروا انکی دوباره با من سخن گفت : اندوبسار از آب بنوش و از نان بخور توباید مقاومت کنی به مدت چهل روز و چهل شب . این یک قانون است . صدا مرا هدایت کردکه در کنار میز تحریر بنشینم در مجاورت نور قرمز رنگ بسیار قوی مانند خورشید نیمروز . صدا گفت کاتب اندوبسار چه میبینی ؟ من به سرخی تشعش رویمیز و سنگها و و قلم نورانی نگاه کردم و گفتم : من تکه های سنگی را می بینم به رنگآبی و به خلوص آسمان . من مدادی را می بینم که هرگز مانندش را ندیده ام نوکش همچونچنگال یک عقاب است . آنها چیزهایی هستند که شما با آنها کلمات مرا خواهید نوشت . آنها ساخته شده و تراش داده شده اند از بهترین سنگهای لاجوردی و دو سنگ آماده وهموار و بسیارقیمتی . قلمی که در دستان شماست توسط خدا ساخته شده . دسته اش ازمعجون و نوکش از کریستال است و متناسب دست شماست و با آن براحتی می توانید حکاکیکنید روی خاک رس خیس خورده . مقداری از سنگها فاصله بگیرید وبصورت دو ستونی شروعکنید به نوشتن و هرگز از کلماتی که ادا می کنم منحرف نشوید !!! وبعد سکوت برقرار شد . من یکی از سنگها را لمس کردم شبیه به سطحی نمد پوش شده بود بسیار نرم و صاف ووقتی قلم حکاکی را بلند کردم مانند پر سبک بود در دستهایم . و سپس انکی خدای بزرگ شروع کرد به صحبت کردن و قبل از اینکه بنویسم دقیقاکلماتش را در ذهنم ثبت می کردم . گاهی اوقات صدایش قوی و گاهی اوقات صدایش آرام بودو گاهی شاد و غم و غرور با هم . و من آنچه را که روز هر لوح می نوشتم در صورتشاحساس می کردم و سپس لوح دیگری دریافت میکردم وادامه می دادم. ووقتی کلمات خدای بزرگ تمام می شد من می توانستم یک آه بزرگ بشنوم و او گفت : اندوبسار خدمتکارم شما چهل روز و چهل شب کلماتم را ثبت کردید صادقانه کارتانبرایم کامل است . اکنون شما لوح دیگری دریافت خواهید کرد وروی آن خواهید نوشت . شمابعنوان شاهد در آخر آن سوگندتان را ثبت خواهید کرد و سپس لوح را از من گرفت ودرصندوقچه خدایی گذاشت او ادامه داد ، درزمان معین این الواح حکاکی شده را خواهندیافت و می آموزند از چیزهایی که به شما دیکته کرده بودم . و آن وقایع حقایقی دارنداز زمانهای قدیم و طوفان بزرگ که از این به بعد کلمات فرمانروا انکی خواهند بود . واین کتاب گزارشی خواهد بود از گذشته و پیشگویی خواهد بود نسبت به آینده . آینده درگرو گذشته است و واولین چیزها آخرین چیزها خواهند بود . او مکثی کرد ومن الواح رابرداشتم و یکی پس از دیگری در درون صندوق گذاشتم بدنه این صندوق از چوب اقاقیاساخته شده بود و قسمت بیرونی آن از طلا پوشیده شده بود . ** مانند صندوق عهد موسی ـمترجم } سپس فرمانروایم گفت : صندوق را بپوشان ودرش را قفل کن و من دستوراتش رااجرا کردم . و انکی فرمانروایم دوباره مکث کرد ودوباره با صدای رسا گفت : اندوبسارشما با من خدای بزرگ صحبت کرده اید اما مرا نمی بینید . شما در کنارم بوده ایدبنابراین خوشحال می شوم که سخنگوی من دربرابر مردم باشید . به آنها یاد آور خواهیدشد که که درست زندگی کنند تا بتوانند یک زندگی خوب و طولانی داشته باشند و شماخواهان آسایش آنها هستید . حدود هفتاد سال دیگر شهرها از نو ساخته خواهند شد ودوباره محصول پر بار خواهد شد و همه در صلح خواهند بود البته جنگ نیز همیشه هست . ملتهایی که قوی می شوند و فرمانروایانی که سربلند می شوند و سقوط می کنند . خدایانقدیم زیر پا له خواهند شد . و خدایان جدید تقدیرشان حکمرانی است . ودر آخرین روزهااین سرنوشت است که چیره خواهد شد . اندوبسار ، آینده در کلماتم پیشگویی شده است کهشما به انسانها منتقلش خواهید کرد . سپس مکثی کرد و سکوت حکمفرما شد و بعد گفت : اندوبسار به زمین تعظیم کرده و بگویید : من آنچه را که برآن آگاهی پیدا کنم خواهمگفت ؟ صدای فرمانروا انکی گفت : نشانه هایی در آسمانها وجود دارد ودر کلماتی که بهشما می گویم ودر رویاها ودر بازدید ها وبعد از شما برگزیدگان دیگری خواهند آمد ودرنتیجه یک زمین جدید و یک بهشت جدید برای برگزیدگان بوجود خواهد آمد و آنها به چیزبیشتر ی احتیاج ندارند . دوباره خاموشی حاکم شد وانوار طلایی نورانی و بعد دیگرانگار روحی در من باقی نماند من بیهوش شدم و وقتی دوباره بهوش آمدم دیدم که دوباره بیرون از شهر اریدو هستم . مهر شد توس جملات فرمانروا انکی خلاصه ایاز لوح اول که مطالعه می کنید . سوگواری بر ویرانی سومر و اینکه خدایان چگونه از شهرها فرار می کردند زمانی که ابر هسته ای در حالا انتشار بود . و مناظراتی که در شورای خدایان جریان داشت . تصمیمی تعیین کننده برای آزادکردن سلاح های کشتار جمعی . سرمنشاء خدایان و سلاحهای ترسناکی که در نیبیرووجود دارد . شمال وجنوب نیبیرو متحدا در حال جنگ هستند با قوانین سرنوشت . ونیبیروجایی است در منظومه شمسی . اتمسفر هوا به تدریج شروع به تغییر کرد در پی کوششهای جسورانه برای بدست آوردن طلا . آلالو کسی است که با دزدی سلاحهای اتمی و استفاده ازآنها باعث شد که گازهای آتشفشانی فوران کنند . آنو وارث دودمان آلالو را عزل کردآلالو یک فضا پیما می دزد و نیبیرو را ترک می کند . متن اولین لوح کلمات فرمانروا انکی پسر ارشد آنو وارث سلطنت در نیبیرو .

اندوبسار کاتب اعظم . سومردیگراز وجود سکنه خالی شده است و دیگر درآن زندگی جریان ندارد . سومر از گله های گوسفند خالی شده است ودیگر همهمه ای برای کره گیری از شیر وجود ندارد . در شهرهای باشکوهش تنها باد زوزه می کشد وبوی مرگ بهمشام میرسد . معابدی که کاهنانشان گرد خدایان می گشتند امروز متروک شده است . ازآقایی و پادشاهی و فرماندهی دیگر خبری نیست . عصای قدرت و تاج پادشاهی نیز از بینرفته اند . در کناره های دو رود بزرگ و حیات بخش اکنون تنها علفهای هرز می روید . هیچکس وارد بزرگراهها نمی شود و از جاده ها عبور نمی کند سومر سرسبز و خرم اکنونبیابانی متروک شده است . چگونه زمین نابود شده مسکنخدایان وانسانها می تواند باشد؟ .زمین وانسانها دچار یک فاجعه ناشناخته شده اند . تمام زمین از شرق تا غرب به دست خدایان دچار تخریب وحشتناکی شده بود . شهرها ناتوان از دفاع از خود بودند همچون انسانها !!! نیروی شیطانی طوفانی بود که سیاره ای سرد را پدید آورد فاجعه ای بزرگ در مسیرش . در مسیر این نیرو مرگ تقسیم می شد از غرب به شرق و این چرخه سرنوشت بود . یک طوفان ویرانگر شکل گرفت از باد و نه از آب سیل آسا بلکه از هوای مسموم ونه ازجزرو مد و موجهای کوبنده و این تقدیر بود و سرنوشت !!! خدایان در شورایشان تصمیمگرفتند نسلی بوجود آورند پس از فاجعه بزرگ . 

این اجازه از طرف انلیل ونینهارساگ داده شد و من تقاضا کردم چند شبانه روز تنها باشم تابتوانم این حکم را بدون هیچ بحثی بپذیرم . نینورتا پسر جنگجوی انلیل و نرگال پسرخودم سلاحهای سمی سیاره بزرگ را آزاد کردند . آنها نمی دانستند که نیروی شیطانی ازراه روشنایی پیروی نمی کند . اکنون آنها می گریند ودر عذاب هستند . خدایان نمیتوانستند پیشگویی کنند که مرگ از غرب تا شرق پراکنده خواهد شد . اکنون خدایان افسوسمی خورند . خدایان باور نمی کردند که شهرهای مقدسشان دست نشانده نیروی شیطان شده وجاده صاف کن آن باشند بسوی سومر . خدایان یکی پس ازدیگری از شهرها گریختن و معابد هم متروکه گشت . درشهرم اوریدو وقتی ابر سمی در حالنزدیک شدن بود من عملاً هیچ کاری نمی توانستم انجام بدهم . در نتیجه به مردم دستوردادم که فرار کنند به سمت دشتهای باز و خود با نیکی همسرم نیز خارج شدم و شهر بصورتمتروکه درآمد . در شهر نیپور مکانی در زنجیره آسمان وزمین انلیل می توانست جلوی اینواقعه را بگیرد . باد شیطانی علیه نیپور و کشتی فضایی اش در حال تاخت وتاز بود . انلیل وهمسرش دستپاچه شده بودند . در یور شهر پادشاهی سومر نانار در کمک به انلیلپدرش گریه می کرد . در معبدی در مکانی بالاتر از هفت آسمان دست سرنوشت باعث نشنیدنحرفهای نانار شد . درحضور پدرم که مرا بزرگ کرده بود ، خدای بزرگ وسکان دار کشتیپادشاهی نانار تقاضای خود در حالی مطرح می کرد که بادشیطانی در بیرون در حال چرخشبود . خدای بزرگی که برای سرنوشت فرمان می دهد از اور و مردم چشم پوشی می کند درحالیکه در چنین جوی تقاضای نانار ادامه دارد چاپلوسی ها نیز ادامه دارد . انلیل بهپسرش نانار پاسخ می دهد که : پسر نجیبم . پادشاهی شهر وندورز به تو اهدا شده است . اما این سلطنت جاویدان نخواهدبود . از همسرت نینگال محافظت کن واز شهر بگریزید اینتقدیری است که از فرمان من خارج است وباید تسلیمش شوید . بدینگونه انلیل برادرمصحبت کرد : افسوس افسوس که تقدیر چنین است . مصیبت بزرگتر این است که خدایان طوفانآور در روی زمین کاری نمی توانند بکنند و افسوس که از سرنوشت گریزی نیست . طوفاتبزرگ مقدر بود که اتفاق بیفتد . مصیبت بزرگ همان طوفان مرگ آفرین بود .

واین تصمیم شورایی بود که پیمان را نقص کرد با استفاده از سلاح های کشتارجمعی . این یک تصمیم بود و نه سرنوشت .طبق آن سلاحهای سمی آزادشد واین اندیشه ایبسیار مطرود بود . دربرابرمردوک ، پسر ارشدم قرار دارد ، دو پسرم خرابیهای زیادی بهبار آوردند زیرا قلبشان آکنده از انتقام بود . انلیل فریادزد مردوک بالاتر از آن نیست که چیزی بیشتری به چنگ آورد . نینورتا گفت : باسلاحهایم در برابراو مقاومت خواهم کرد . نراگل برادر مردوک فریاد برآورد و ارتشی راساخت از بابلیان زمین مرکزی . در شورای مرکزی خدایان کلمات مسموم کننده ای شیوعپیدا می کرد . روز و شب صدای اعتراضم بلند بود و من تنها مدافع صلح بودم که درکارم شتابداشتم . من بصورت ملتسمانه پرسیدم برای دومین بار است که مردم تصاویر آسمانی رامجسم می کنند اما چگونه این تضادها را ادامه میدهیم.

ومنسوالات بیشتری را مطرح کردم . آیا تمام ابزارهای لازم بررسی شده اند ؟ چرا دردورهمردوک کسی وارد قلمرو بهشت نشده است ؟ پسرانم خیلی کودن بودند چون علامتهای دیگرینیز از بهشت وجود داشت . و من قلباً میدانستم که مردوک ظالم است ونمی توانستم او راببخشم . همچنین نانار نسبت به انلیل که در زمین زاده شده بود سختگیری و مردوک نیزدر معبدی که در شمال شهر خود ساخته بود زندگی می کرد . Ishkur تقاضای انلیل جوان را مطرح کرد و گفت که او در زمینهایم برای مردمفاحشه خانه ساخته است . Utu پسر نانار از پسرمردوک ، نابو بسیار خشمگین بود . وسعیکرد که ارابه آسمانی را به تصرف در آورد . Inannaو Utu که دو قلو بودند خیلی خشمگین بودند . اینانا خواستار مجازات مردوک بود چون او Dumuzi معشوقه اش را به قتل رساندهبود . Ninharsagمادر خدا وانسان نگاه خیره ای کرد و گفت : چرامردوک اینجا نیست ؟ درحق پسرم Gibil ظلم شده است . مردوک نسبت به تقاضا ها بی توجه است . او ادعا می کندبا توجه به نشانه هایی از بهشت دارای برتری و بصیرت است . Ninurta فرزند ارشد انلیلفریاد میزد . مردوک فقط با جنگیدن متوقف خواهد شد . بنابراین Utu مامور شد تا ازمکان نگهداری ارابه های پرنده محافظت کند . او گفت که نباید این مکان به تصرف مردوکدر آید . Nergal فرمانروای Lower Domain خواستار برخورد بیرحمانه بیشتری شد او گفتکه بهتر است فعلا از سلاحهای قدیمی برای نابودی و کشتار جمعی استفاده کنیم . بهپسرم با ناباوری خیره شده بودم . برادر را علیه برادر می دیدم که خواستار استفادهاز سلاح های وحشت آور بودند . بجای موافقت ساکت بودم . انلیل سکوت را شکست وگفت : تنبیه ما بایداینگونه باشد که همانطور که پرنده بدون بالنمی تواندپرواز کند چون پرواز را دوست میدارد مردوک و Nabu نیز باید از ارث محرومشوند همچنین آنها نباید اجازه داشته باشند تا از محل ارابه های پرنده استفاده کنند . نینورتا فریادزد : اجازه بدهیدبسوزد و به فراموشی سپرده شود اینمکان . نرگال هیجان زده شد وایستاد و فریادبر آورد که : اجازه بدهید همین کاررا با شهر evildoers انجام دهیم و انقلابی به پاکنیم . من این شهرها را از بین خواهم بردوزین پس مرا نابودگر بخوانید . و این راباقدرت بگویم که فقط گناهکاران باید مجازات شوند ونه اینکه ساخته های خودراویران کنیموبیگناهان را مجازات نماییم . Ninharsag گفت : من به این موضوع کمک می کنم وموافقم امااین موضوعی است تنها بین خدایان و نبایدمردم عادی آسیبی ببینند .

آنو از جایگاه آسمانی خود به بحثها دقیقاً گوش می داد . آنو کسی که از جایگاه آسمانی اش سرنوشتهارا تعیین می کند سخن گفت : اجازه بدهید براییکبارهم که شده از سلاح اتمی استفاده کنیم و rocketships ( سفینه های مرگبار ) رانابود کنیم ودر این راه باید از مردم چشم پوشی کنیم . انلیل اینگونه تصمیم گرفت که نینورتا آغاز گر جنگ باشد و و نرگال در نقشنابودگر ظاهر شود . به آنها رمزی از خدایانرا نشان خواهم داد و مکان مخفی این سلاحهای تروریستی را آشکار خواهم نمود . دو پسر یکی مال من ویکی مال انلیل به اتاقاو احضار شدند در حالیکه من خیره به نرگال نگاه می کردم . من افسوس می خوردم وچون واژه ای برای آنحالت پیدا نمی کردم می گریستم و فکر می کردم که چگونه می شود تقدیر دوباره تکرارشود و برادررا علیه برادر تحریک کند ؟ رازیوجود داشت اززمان قدیم درباره سلاحهای اتمی که این راز ضمانتی بود در دستان انلیل . چیز وحشتناکی وجود داشت که با یک درخشش خودرانشان می داد و هرکسی را که لمسش می کرد به یک تله خاک تبدیل می نمود .

نمایی از اریدو اولین پایگاه انکی روی زمین برادر علیه برادر درزمین می جنگیدند دیگر قدرت تاثیرگذاری وجود نداشت . اکنون سوگند نامه همچون کوزه شکسته ای کهتکه های آن غیر قابل استفاده باشد در آمده بود . دو پسر در حالیکه از گفتگو با انلیل انرژی گرفته بودند و خیلی خوشحالبودند بسوی سلاحها روانه شدند . خدایان هرکدام به شهرهای خود بازگشتند در حالیکه هیچکدام از مصیبتی که در راه بود دلواپسینداشتند . اکنون از نظرزمانی قبل از دورانسلاحهاست .

قبل اززمانهای باستانی سرآغاز قرار میگیرد . بعداز زمانهای باستانی زمانهای قدیمیقرار دارند !!! وقتی که زمین ساخته شد . درزمانهای قدیمی خدایان به زمین آمدند

در زمانهای باستانی هیچکدام از خدایان هنوز آئینی برای خودشان نداشتند . در زمانهای باستانی خدایان روی سیارهخودشان زندگی می کردند که نامش نیبیرو بود . نیبیرو در اطراف خورشید مدار بزرگی را می سازد وخود سیاره بزرگی است بانور مایل به قرمز . زمانی بود که نیبیرو توسطسرما در حال بلعیده شدن بود و تنها قسمتی از آن در مدار خورشیدی گرم می شد . نیبیرو دارای جو ضخیمی بود که آن راپوشانده بود اما فورانهای آتشفشانی ماهیتش را تهدید می کرد . تقویت جو باعث می شد که حیات در آنجا حفظشود وبدون آن همه چیز متلاشی می شد. ..

اریدو پس از انفجار های اتمی دردوره سرما حرارت داخلی نیبیرو را گرم نگه می دارد و مانند یک لایه محافظ ثبات سیاره را تضمین می نماید . از پرتوهای خورشید سوزان سپرهای حفاظتی نیبیرو داغ می شد . در این میان با آمدن باران وپر آب شدن رودخانه ها ونهرها موجب آزاد شدن جریانات آبی می شد . جو سیاره ازگیاهان پرپشت آبزی تغذیه می کندو محافظت می شود . تمامی زندگی در روی زمین ودر میان آبها به جوانه آن بستگی دارد . ازنظرزمانی بعد از قرنها گونه های خودمان توانایی باروری پیداکردند وتوسط یک دانه جاویدان به ثمر نشستند . بطوریکه تعداد ما زیاد شد و قلمرو اجداد مادر نیبیرو توسعه پیدا کرد . تازمانی که زمین توسط چهار پایان پرشد وراهنمایان وارد شدند. تعدادی از افراد روی کوهها زندگیشان را آغاز کردند و تعدادی دیگر در درهها خانه ساختند رقابتها شروع شد و برخوردها شکل گرفت واین حوادث باعث روی آوری آنها به سلاح شد . طایفه ها بسوی قبیله شدن پیش رفتند و سپس تمامی این طایفه ها در دو ملت بزرگ تجلی یافتند .ملت شمالی ارتش خودراعلیه ارتش ملت جنوبی بسیج کرد. دستها به کارافتاد و موشکها بر روی اهداف قفل شدند . سلاحهای درخشنده و وحشت زا افزایش یافتند . جنگی طولانی و خشن سیاره را در بر گرفت وبرادر از جسد برادرانش تپه ساخت . و این مرگ وخرابی و وحشت بود که شمال و جنوب را در بر گرفت .زندگیها کوتاه بودند واین ویرانی وخرابی بود که برزمین حاکم شده بود . در آن هنگام یک آتش بس موقت اعلام شدومیانجیگران برای صلح کوشیدند . فرستاده هابه یکدیگر می گفتند : اجازه بدهید تا ملتهابا یکدیگر متحد شوند . اجازه بدهید یک نفر در نیبیرو فرمانرواباشد و بر همه حکومت کند . یک رهبر یا ازشمال یا از جنوب کاندیدا شود برای انتخاب شدن بعنوان فرمانروا . اگر پادشاه شمالی باشد باید ملکه جنوبی باشد که همسر او می شود و همینطور برعکس تا تعادل در قدرت برقرار باشد . آنهاباید زن و مردی باشند آنچنان که دارای یک بدن هستند . فرزندارشدنیز بعنوان جانشین انتخاب خواهد شد . اجازه بدهید که با تاسیس یک سلسله این سلسله بتواند وحدت رابه نیبیرو برگرداند .بدین ترتیب طرح صلح درمیان خرابه ها شکل گرفت و با ازدواج شمال و جنوب متحد شدند .تخت پادشاهی با گوشت و خون ترکیب شد و یک پادشاهی ناگسستنی بوجود آمد .اولین پادشاهی پس از صلح بوجود آمد .مبارزوفرمانده ای زورمند از شمال .اوبا اجماع آراءزیاد انتخاب شد و دستوراتش برای وحدت پذیرفته شد.شهری برای اقامتش ساختند و نامش را اتحاد گذاشتند .برای سلطنتش به او عنوانی را عطا کردند که معنایش الهی بود .او قانونها و آئین نامه هارا با سخت گیری دوباره در این سرزمین اجرا کرد

برای هر سرزمینی فرمانداری را منصوب نمود که هر کدام را برای احیاء وبازسازی مناطق انتخاب کرده بود .در سالنامه سلطنتی اینگونه آمد ثبت شد که : این سرزمینها در نیبیرو با صلح برگردانده شدند و بایکدیگر متحد گردیدند . او ساخت شهر جدیدی را شروع و کانالها را تعمیر کرد وبرای مردم غذا فراهم نمود و درسرزمین او همه چیز به فراوانی وجود داشت . همسر جنوبیش یک باکره بود که برای هردومنظور عشق و جنگ طرف توجه اش واقع می شد . آنو عنوان سلطنتیش بود و همسر آنوی رهبر ماهرانه اسم کوچکی برای خودانتخاب کرده بود . اوبرای آنو سه پسر زائیداما نتوانست برایش دختری بیاورد . پسر ارشداو An.Ki نامیده شد . که معنی آن مقاوم وسختکوش می شد . او تنها روی تخت سلطنتی مینشست . چون انتخاب همسر برای او دوبار به تعویق انداخته شد . زنهای صیغه ای اش یکی یکی وارد قصر می شدند اما هیچکدام نتوانستند برای او پسری به دنیا آورند . سلسله ای که اینگونه شروع شده بود با مرگ انکی پاشیده می شد چون فرزندی وجود نداشت تا بنیان سلطنت را حفظ کند . در نتیجه پسر میانی و نه ارشد طی اعلامیهای قانونی وارث اعلام شد . از میان جوانان باقی مانده یکی از سه برادر از روی عشق مادر ایب نامیده می شد . او کسی بود که در این میان اسمش مطرح شد . در سالنامه سلطنتی آنو نامش ایب است درسلسله پادشاهی آسمان. که دراینجا تحت عنوان پسر آنو مطرح می شود . اما پدرش آنو هنوز بر تخت سلطنت نشسته بودو داشت سومین سال سلطنت خود را می گذراند . دختر برادر جوانترش همسر او بود که نینیب نامیده می شد. .. یک پسر توسط نینیب برای آنیب زاییده شد . واو جانشین ووارث تخت پادشاهی بود در سالچهارم سلطنت . او امید داشت که در طومارسلطنتی An.Shar.Gal نامیده شود . شاهزادهبزرگ وارث سلطنت آنو. همسرش که خواهر ناتنیاو بود K1.ShaY.Galنامیده می شد . دانش و درک جاه طلبی اش مهم بودند . وراهی که به بهشتهایاو منتهی می شد نیز باید مطالعه شود . درموردمدار بزرگ نیبیرو تحقیق کرد که طولش یک Shar تثبیت شده بود . بطوریکه یک سال نیبیرو بوسیله آن اندازهگیری می شد و سالنامه سلطنتی با آن شماره می خورد و ثبت می شد . Shar به ده قسمت تقسیم می شد که دوجشن بزرگدر آن برگزار می شد . وقتی یک چهارم به خورشید نزدیک می شدند از این گرما اولین جشن خودرا برگزار می کردند .

مدار نیبیرو بدور خورشید وقتی که نیبیرو دور ازاین جریان قرار داشت و بعد از اینکه موج خنکی آغاز می شد فتوا داده میشد برای آغاز جشن . البته برای اتحاد ،جشنهای قدیمی قبیله ها وملتها نیز محترم شمرده می شد و سرجای خود باقی بودند . قوانین بین زن و مرد ودخترو پسر با فرمان او نوشته شد . درابتدا او اعلامیه داد که هرخانواده ساکن در یک قطعه زمین باید مالیات بپردازند . از زنها نسبت به مردها در جنگها بی شمار استفاده می شد . واز فرمانهای اوست که یک مرد بیشتر از یک زن قوه تشخیص دارد . طبق قانون ، زنی که انتخاب می شد همسر نامیده می شد و چون این انتخاب رسمیت می یافت بانوی اولش میگفتند . طبق قانون پسرارشد جانشین پدر می شد . __________________

اما بزودی آشفته بازاری از وضع این قوانین بوجود آمد . بعنوان مثال : اگر نخستین پسر از نخستین همسر زاییده نمی شد تکلیف چه بود ؟ و بعد از آن همسراول نیز پسری به دنیا آورد . قانونی مناسب باید جایگزین قانون قبلی می شد . خوب چه کسی باید جانشین باشد ؟ فرزند ارشدی که سن بیشتری دارد ؟ یا فرزند اولی که از همسراول زاییده شده ؟ نخستین فرزند پسر ؟ هر فرزند قانونی ؟ چه کسی وارث خواهد بود ؟ وچه کسی در این میان موفق خواهد شد ؟ درزمان حکمرانی Anshargal همسر اول او Kishargal که خواهر ناتنی او نیز بود جانشین پادشاه محسوب میشد . ( پاشاهان ایران باستان هم که از نسل آنوناکی بودند با محارم خود ازدواج میکردند ـ مترجم ) در زمان حکمرانیAnshargal’s زنان صیغه ای وارد سیستم حکومتی شدند . توسط زنان صیغه ای پسرها ودخترهای زیادی برای پادشاه به دنیا آمدند . یک زن صیغه ایاولین پسر خودرا به دنیا می آورد و زن صیغه ای دیگر هم همچنین . پس از آن Kishargalفرزندی زایید . مطابق قانون این درست بود اما مشکل اینجا بود که او نخستینفرزند محسوب نمی شد . Kishargal در کاخ خود از فرط عصبانیت فریاد می کشید . طبققانون پسرم نخستین فرزند است چون از نخستین همسر به دنیا آمده واگر جز این باشدتبارم از بین خواهد رفت . این بذر باید اجازه دوبرابر شدن داد نه اینکه از آن غفلت شود . در اینجا با مادران متعددی روبرو هستیم که فرزندانشان یک پدر دارند و آنهم پادشاه است . من خواهر ناتنی پادشاه هستم وپادشاه نیز برادر ناتنی من است . پسرم دوبرابر بیشتر ازبقیه ازپدرمان Anib ابهتش رابه ارث برده است .

پس اجازه بدهید از این پس قانون تخمه ، ترکه و دودمان بر قانون من در آوردی صیغه شدگان ترجیح داده شود . ( یعنی نسب او از جانب مادری هم مورد توجه قرار گیرد ـ مترجم )

از این به بعد باید این اجازه داده شود که پسر خواهر ناتنی ، بدون اینکه مهم باشد چه وقتی به دنیا آمده است باید بر تمامی پسرهای دیگر برتری داشته باشد . Anshargal به فکر فرو رفت و سپس از روی لطف قانونتخم ، ترکه را پذیرفت . بدینوسیله از آشفتگی وتنش بین همسر اول وزنهای صیغه ای وازدواج وطلاقهای متعدد جلوگیری شد . سپس درشورایشان هم قانون تخم وترکه برگزیده شد برای ادامه دودمان . به دستور پادشاهکاتبان این فرمان راثبت کردند . و سپس گفته شد که پادشاه بعدی بر اساس این قانونانتخاب خواهد شد . به او عنوان سلطنتی An.Sharاعطا شد و او پنجمین نفری بود که برتخت می نشست . بدین ترتیب سلطنت و پادشاهی Anshar ادامه پیدا کرد.زمانی که قانون تغییر کرد شاهزادگان دچار شوک و اختلاق عقیده شدند . البته در حد صحبت و شورشی در کار نبود . Anshar خواهر ناتنی اش را به همسری برگزید . او بانوی اول شناخته شد ونامش را Ki.Sharگذاشتند . به موجب این قانون سلطنت ادامهپیدا کرد . درزمان سلطنت انشار بازدهی محصول کم شدو غلات فراوانی گم شدند . از مداری به مدار دیگرگرمای خورشید قوی ترمی شد .

در این منزلگاه دور ( نیبیرو ) خنکی شکل سوزناک تر و گزنده تری به خود می گرفت . در Agadeپایتخت کشور . پادشاه بزرگان را برای مشورت و درک موقعیتی که پیشآمده بود جمع کرد . دانشمندان که صاحبان خرد بزرگبودند مورد سوال قرار گرفتند . زمن ونوع خاکشآزمایش شد وهمچنین جریانهای آبی زمین نیز تست گردید . این همه زمانی اتفاق افتاد که هنوز به این سوال پاسخ داده نشده بود کهآیا نیبیرو می تواند در وضعیتهای بسیار گرم و یا بسیار سرد دوام بیاورد ؟ آیا این تقدیری بود که در حیات نیبیرو باید رقم میخورد ؟

در کنار این آگاهی و مراقبت ازحیات ، آنها می اندیشیدند که چه گناهی باعثشده چنین سرنوشتی برای نیبیرو رقم بخورد ؟ شکافی دراین جو خاص پدید آمد و چیزی کشف شد . آتشفشانها !!! جو !!! دوران اجدادی !!! مواد مذاب کمتری بیرون می دادند . جو نیبیرو بایدرقیق شود . سپر حفاظتی آن آسیب دیده است !!! درزمان سلطنت انشار وکیشار بیماری طاعون شروع به هنر نمایی کرد اما با سخت کوشی آنها ، نتوانست آنها را شکست دهد. در سال ششم سلطنت پسر انشار بر تخت نشست . Shar دلالت از نامی می کرد برای یک اشراف زاده کهخبره و کارشناس هم باشد . درزمان او دانش و فراگیریآن رو به پیشرفت گذاشت زیرا او درک بزرگی از مفاهیم علمی داشت. برای موقعیتهای دشوار و مصیبتها او همیشه دنبال راهحل مطلوب می گشت . اودرمورد مدار نیبیرو در فضامطالعات زیادی انجام داد . در مدار خودش ، پنجمینعضو خانواده خورشید بود که در آغوشش قرار داشت . سیاره ای با زیبایی خیره کننده . برایدرمان مصیبت جو نیبیرو مورد آزمایش قرار گرفت . بههر حال او صاحب نام بود و مانند اجدادش افتخار آفرین بطوریکه زوجهای بهشتی همیشهخود را با او می سنجیدند . آن و آنتو دوقلوهای دوست داشتنی سیاره ، وقتی کسی با آنهاروبرو می شد نمی دانست اول اسم کدامشان را بگوید .

قبل از این درزمانآنشار و کیشار مدار نیبیرو اندازه بزرگتری داشت . Gaga پیامبر گاهی اوقات زمان نقل و انتقال پیامها اول نیبیرو را ملاقاتمی کرد . چنانچه درمدار خورشید قرار داشت پنج باربه نیبیرو خوش آمد می گفت . ( منظور پنج لایه محافظتی نیبیرو است ـ دورتراز این ، دستبندی مانند یک خط مرزی خورشید رامحاصره کرده بود . برای نگهبانی از قلمرو بهشتممنوعه و جلوگیری از خسارتهای احتمالی .

دیگر فرزندان خورشید ، چهار عدد ، بدون اجازه در این سپر محافظتی دستبندیقرار داشتند وانشار درباره این پنج لایه جو سختمشغول مطالعه بود . او حرکت مداری و پنج لایهمحافظتی را با احتیاط آزمایش کرد . اتمسفر و جاذبهو سایر موارد مشاهده شدنی توسط سفینه های فضایی مورد آزمایش قرار گرفتند . کشفیات باعث گیجی و شگفت زدگی شان می شد . از مداری به مدار دیگر جو نیبیرو به شکافهایسوزانده شده ای دچار شده بود .دانشمندان در شورایخود مشتاقانه روی موارد ترمیمی و پیشگیرانه بحث می کردند . به این نتیجه رسیدند که این راهها شکافته شده باید فوراً ترمیم شوند .آنها پذیرفتند که بایدیک سپر جدید برای سیارهطراحی کنند . و گرنه تمام چیزی که از آن وحشت دارندبر می گردد وروی سرزمینشان آوار می شود . در شورایدانشمندان فورانهای آتشفشانی هم مورد بررسی قرار گرفت . جو توسط فورانهای آتشفشانی ساخته می شد ، فورانهای بیشتر باعث کمتر خسارتدیدن جو می شدند . باید اجازه داشته باشیم تا باخلاقیت این فورانها را سرعت ببخشیم .

گروهی از دانشمندان گفتند : باید اجازه فورانهای آتشفشانی را داشته باشیم . چه کار عظیمی بایدانجام می شد و از چه ابزاریبایداستفاده می شد تا به نتیجه رسید . کسی باید پادشاه را از این تصمیمها با خبر میکرد . در زمان حکمرانی انشار این شکاف در آسماننیبیرو بیشتر شد . در فصل زمستان بادهای سختیوزیدند ودر بهار نیز اتفاق هولناکی نیفتاد . زمینهادر معرض خطر قرار داشتند و سینه های مادران نیز خشکیده بود .

غم واندوه کاخ را فرا گرفته بود . قید ممنوعه رابرداشتند . بطوریکه انشار نخستین همسرش را که خواهر ناتنیش بودطبق قانون تخم وترکه تحت حمایت خود قرارداد . نینشار ، او دختری بود که خرس نامیده می شد . البته او پسری تحت عنوان خرس نداشت !!! بوسیلهزنی صیغه ای پسری برای انشار بدنیا آمد . او نخستین پسر بود . اما نینشار خواهر ناتنی و نخستین همسرش نتوانست پسری بدنیا آورد . طبق قانون وراثت پسر زن صیغه ای بر تخت نشست . سلطنت به سال هفتم خود رسیده بود . عنوان سلطنتیش Du-Uru بود . معنی آن این بود « کسی که اقامت گزیده است » . او به فکر فرو رفته بود ، ( خواهر ناتنی که موفق به زادن فرزند نشد ـمترجم ) این مکان به صیغه خانه تبدیل شده بود . همسرش یک معشوقه جوان از ایالت Duuru برای خودش انتخاب کرده بود . اورااز سر عشق انتخاب کرده بود وکاری به قانون تخموترکه نداشت و این اولین همسر ( در مقام ملکه ـ مترجم ) به این طریق برای اولین باربود . عنوان سلطنتیش Da.Uru بود . به معنی « زنی کهمال من است » . در آشفتگی قوانین شایعه ای رواجپیدا کرده بود . پسران نمی توانند وارث شوند وخواهران ناتنی همسر . در زمین عذاب افزایش پیدا میکرد . فراموشی و خسارت بسیار بود و زادو ولد بینمردم کاهش پیدا کرده بود . در کاخ نیز باروری کم شدهبود . دیگر نه پسری به دنیا می آمد ،نه دختری . هفتمین سال سلطنت آن بود . دودمانش در حال بر بادرفتن بود . Dauru پسر بچه ای بود که به دروازه هایکاخ او راه یافت . او رابعنوان پسرش پذیرفت. Dauru او درنهایت پسر پادشاه شد . فتوا داده شد که او نیز جزء دودمان است . نام کوچکش Lahma بود به معنی خشکی . در کاخ شاهزاده ها غرولند می کردند . در شورای مشاوران شکایتهابود که مطرح می شد . در پایان Lahma به تخت نشست . اگر چه از دودمان آنمحسوب نمی شد اما در هشتمین سال سلطنت تخت نشین شد . در شورای دانشمندان برای بهبود اوضاع دو توصیه مطرح شد . یکی بکار بردن فلزی که اسمش طلا بود و درنیبیروخیلی خیلی کم پیدا می شد . هر چند در زمان Hammered Bracelet فراوان بود . آن تنها ماده ای بود که بخوبی تبدیل به پودر می شدو آن را به لایه های نازک در می آوردند . می توانآن را به آسمان برد و در هوا منتشر کرد بصورت معلق . بدینگونه می توان با دو پاره کردن این شکاف را ترمیم کرد و سپر محافظتیبهتری ساخت . اجازه بدهید سفینه های فضایی این کاررا انجام بدهند . اجازه بدهید آسمان زود گذر نیبیروبا طلا پوشانده شود . توصیه دیگر این بود : اجاز بدهید سلاحها وحشت ایجادکنند . ارتعاشات سلاحها باعث سست شدن زمین شد . کوهها به دو قسمت تقسیم شدند . آتشفشانها با موشکهامورد حمله قرار گرفتند تا آتشفشان را تحریک کنند که از حالت خاموشی خارج شود و موادبیرون ریختنی اش افزایش پیدا کند و جو ترمیم شود و نقیصه هایش برطرف گردد . Lahma برای چنین تصمیمی ضعیف بود . او نمی دانستبایدچه چیزی را انتخاب کند . برای کامل شدن یک مدارنیبیرو دو Shars که ادامه یکدیگر باشند برایش شمرده می شود . در این زمینه گرفتاریها باید تقلیل پیدا می کرد . بابیرون ریختن آتشفشانها جو نیبیرو تعمیر نشد . در حالیکه نیبیرو وارد سومین Shars خود می شد اما هنوز طلایی پیدا نشدهبود . روی زمین درگیرها فراوان بود اما آب و غذا به فراوانی وجود نداشت . تهمتها فراوان بود و وحدتی دیگر روی زمین وجودنداشت . دادگاه سلطنتی تشکیل شد ، دانشمندان وارد شدند ومشاوران با خشم وهیاهویبسیار . پادشاه به جملات توجهی نداشت . او دوستداشت با همسرانش مشورت کند . و این از خصوصیات جناب Lahma بود . به پادشاه گفتند : اگر تقدیر چنین است اجازه بدهیدما همه دست به دامان آفریننده بزرگ شویم واز او کمک بخواهیم . به پادشاه گفتند : تمنا می کنیم !!! تنها امید ماعمل خالصانه است . در دادگاه سلطنتی شاهزاده ها نیزدچار هیجان بودند . اتهامات کم کم به سمت پادشاههدایت می شدند . به جای درمان دردها و حل مشکلاتکارهای احمقانه و نامعقول او مصیبت را برایمان بیشتر کرد . از انبارهای قدیمی سلاحها رابدست آوردند . همه جا صحبت از شورش بود . شاهزاده ای ازکاخ سلطنتی اولین کسی بود که رهبری شورشیان را بر عهده گرفت . او با سخنرانیهایش شاهزادگان دیگر را نیز نگران کرد . نامش Alalu بود

فریاد می زد : اجازه ندهید که لاهما بیشتر از این حکومت کند . اجازه ندهید کسی که در تصمیم گیریهایش تردید داردجانشینش باشد . اجازه بدهید که پادشاه را در محلاقامتش تا سر حد مرگ بترسانیم . تلاش کنیم تا تختسلطنتش را تصاحب کنیم . شاهزادگانی که به جملاتشگوش می دادند به دروازه های کاخ فشار آوردند . ورودی اتاق تخت مسدود است وباید از طریق آبراهها به آن هجوم برد . پادشاه به برج کاخ فرار کرد در حالیکه آلالو درتعقیب او بود . دربالای برج کشمکش در گرفت . لاهما به پایین سقوط کرد ومرد . آلاهو فریاد زد : لاهما دیگر نیست ! او با خوشحالی اعلام کرد : دیگر پادشاهی وجود ندارد . آلالو با عجله به اتاقی رفت که تخت شاهی در آنقرار داشت و بر تخت نشست . بدون وجود یک شورای درستاو لفظاً پادشاه خوانده شد . عده ای در مرگ لاهماخوشی کردند و دیگر ازوحدت خبری نبود . عده ای نیزاز حاکم شدن آلالو غمگین شدند . اکنون دوران پادشاهیآلالو و عزم او برای رفتن به زمین است . عده ای ازپادشاهی او ناراحت بودند و گسست صورت گرفته بود . درشورا مشاوران پریشان بودند و در کاخ شاهزادگان نگران . از پدر به پسر این سلسله از زمان آنو ادامه داشت . .

بازی فکری به نام نیبیرو که یادش به خیر سالها پیش بازی می کردیم ! اما جار زده شد که لاهما در دوران هشتم بعنوان پسرپذیرفته می شود . آما آلالو چه کسی بود ؟ او طبققانون دودمانی نخستین فرزند محسوب می شد ؟ اما چرااو دچار خشم شد در حالیکه ماموریتی برای کشتن پادشاه نداشت ؟ قبل از آن هفت قاضی توسط آلالو احضار شدند تا در این مورد سرنوشت سازتصمیم بگیرند . و قبل از آنها نیز آلالو تقاضاهایشرا مطرح کرد . با این وجود آلالو نه اولین فرزند ونه جزء دودمان و نه از زنان صیغه ای و در واقع او هیچ برتری قانونی نداشت ! ادعاها شروع شد . قبل از هرگونه قضاوتی : من ازجانب Anshargal نازل شده ام ! به واسطه زنی صیغه ایمن جدم به او می رسد و نام زن Alam بود . بر اساسشمارش تعداد Shars ها او نخست زاده آلام شمرده شد و تخت به او می رسید . با این تبانی حقوق ملکه کنار گذاشته . او از هیچ و پوچ یک قانون دودمانی برای خود ترتیبداد تازمینه های پادشاهی پسرش را فراهم کند . حال کهآلام از پادشاهی محروم شده بود این حق برای پسرش محفوظ نگهداشته می شد . از نظر نژادی نسل من از آلام سرازیر می شود و تخموترکه Anshargal مدتها در من قرار داشته ! هفت قاضیبا دقت به سخنان آلالو گوش می کردند . موضوع بهشورای مشاوران کشیده شد تا آنها حقیقت را کشف کنند و یااینکه این کلاه دروغین شرعیرا بپذیرند .

سالنامه سلطنتی از کتابخانه بیرون آورده شدو بدقت مورد توجه قرارگرفت . درابتدای سلطنت آن وآنتو قرار داشتند . سه پسر وجود داشت و دختری در این میان متولد نشده بود . Anki بر تخت بود که فوت کرد . او فرزندی نداشت . پسر میانی به تخت نشست او نامش Anib بود . Anshargal نخستین فرزندش بود که بعداز او بر تختنشست . اما بعد از او مدار تخت نشینی به گرد قانوننخستین فرزند نچرخید . قانون وراثت جایگزین قانوندودمانی شد . پسر زنی صیغه ای نخستین فرزند بود کهطبق قانون دودمانی از جانشینی محروم می شد . در عوضپادشاهی به پسر Kishargal’s رسید . دلیلش این بود که او خواهر ناتنی پادشاه محسوبمی شد . اما از این پسر زن صیغه ای در سالنامه چیزینوشته نشده بود . اما آلالو همچنان اصرار داشت که مناز او زاده شده ام ! واین در حالی بود که مشاوران هنگام خروج گریه می کردند . طبق قانون وراثتی پادشاهی به او تعلق می گرفت . آلالو گفت : طبق وراثتی اکنون به پادشاهی من اسمگذاشته شده است . با تردید تقاضا شد از طرف مشاورانکه آلالو درمورد این حقیقت قسم بخورد . آلالو همقسم خورد به مرگ وزندگی و شورا هم تصمیم گرفت به پادشاهی او رای دهد . اما قرار شد قبل از آن بزرگان خاندان و شاهزادگاناحضار شوند تا سپس این تصمیم به قالب کلام در آید . از بین شاهزاده ها شاهزاده جوانی پا پیش گذاشت تا در مورد پادشاهی سخنانیرا برزبان آورد . چنین روشی برای اثبات وراثت بیشترمونتاژ شده به نظر می رسد . هرچند من فرزند یک ملکهمحسوب نمی شوم اما از نظر وراثتی من نیز چنین زاده شده ام هستی آن بزرگ همیشه حفظ شده و منی او با هیچ زن صیغه ای مخلوط نشده . مشاورها با شگفتی این سخنان را می شنیدن در حالیکهشاهزاده جوان احضار شده در حال بستن روزنه ها بود برای پادشاهی آلالو . آنها نامش را پرسیدند .

تصویری از آنو او Anu نام داشت . او گفت : پس از آن که پدرم هست ، من آنو نامیده شدم .از نسلش پرسیدند . بیادشان آورد که آن سه پسر داشت . Anki نخستین فرزند بود ، اما پسری نداشت و دختر او نیز مرد . Anib فرزند میانی بجای Anki بر تخت نشست. .آنیب دختر برادر جوانترش took را به همسری برگزید . این روند سلطنتی درسالنامه ثبت شده بود .چه کسی از همه جوانتر بود و از این دو آن و آنتو کدامیک ازخالص ترین افراد دودمان بودند ؟ مشاوران با شگفتیبا یکدیگر سخن می گفتند و مسائل را بررسی میکردند . آنو گفت : نامش Enuru است ! او جد بزرگم میباشد ! Ninuru خواهر ناتنی اشهمسرش نیز بود . او پسر ارشدی داشت بنام Enama . براساس قانون وراثت او خواهر ناتنی اش بود و بر اساس قانون دودمان او برایش یک پسرزایید .تولد فرزندان خالص بوسیله قانون حفاظت شده وراثتی کامل شد و ادامه یافت . Anu پس از پدرمان آن پدرومادرم را نامگذاری نمود .ما وارثان خالص آن هستیم که وراثتما پاک نشدنی است . مشاوران فریاد کردند : اجاز بدهید آنو پادشاه باشد ! آلالو بایدکنار گذاشته شود . مشاوران دیگر اخطار دادند : اجازه بدهید درگیریها تمام شود و همهباهم متحد شویم ! کشفیات خبراز شخصمی داد که AIa1u نامیده می شد . آلالو شاهزاده آنو رادر آغوش گرفت و به او پیشکشی هایی را پیشنهادداد . او به آنو گفت : ما از یک جد هستیم اما از فرزندان متفاوتش ! اجازه بدهیم کهزندگی جریان داشته باشد و نیبیرو همیشه در صلح باقی بماند . اجازه بدهید تاج و تختحفظ شود . اجازه بدهید این سلسله تبارش باقی بماند . و شاهزاده آنو تاج گذاری کندتحت عنوان جانشینم ! پسرش دخترم رابه همسری برگزیندتا این سلسله حفظ شود . آنو تعظیم کرد و گفت : مناز قبل به شورا گفتم که این نظریه ای مونتاژ شده است . آلالو می تواند تحت فرمان باشد چون من از نژاد برترم . پسرم نیز خود میتواند به اختیارش دختری را به همسری انتخاب کند . شورا تصمیم گرفت و در سالنامه سلطنتی ثبت شد . تصمیم این شد که آلالو بر تخت بنشیند .

او دانشمندان و بزرگان قوم و فرماندهان را برای مشورت احضار کرد . اوبرای تصمیم گرفتن دانش بسیاری در اختیار داشت . اجازه بدهید کشتیهای فضایی را بسازیم . تصمیمی بگیرید ! تابه جستجوی طلابرویم در Hammered Bracelet . تصمیمی بگیرید ! Hammered Bracelets کشتیها را متلاشی می کند بطوریکه تا کنون کشتی فضاییاز آن بازنگشته است . سپس او فرمان داد : با سلاح های مرگبار بدرونش نفوذ کنید و برشی ازدرون نیبیرو داشته باشید !!! آتشفشانها باید بار دیگر فوران کنند . سفینه ها با سلاح سوزاننده آسمان مجهز شدند و باموشکهای وحشت آور آتشفشانها هدف گیری و بمباران شدند . کوهها لرزیدند ، درخ ها به لرزه در آمدند آنچنان که نورهای خیره کننده ازانفجار پدید آمد همچون برخورد رعد به زمین . . زمین از شادی لبریز شده بود و انتظارات فراوانی بوجود آمده بود . در کاخ، آنو، آلالو را همراهی می کرد . به پای آلالو تعظیم کرد و فنجانی از نوشیدنی را بادستهایش به او تقدیم کرد . آلالو پادشاه بود و آنو در واقع خدمتکار او محسوب میشد . شادی زمین به تاخیر انداخته می شد آنگاه که تندبادها در فصل باران بر پیکرششلاق میزدند . اما فورانهای آتشفشانی افزایش نیافت و شکاف جو ترمیم نشد . آسمانهاینیبیرو روی یک جریان ثابت مانده بودند . از مداری به مداردیگر گرما به سرما تبدیلمی شد که تحمل آن بسیار سخت و دشوار بود . دیگر تسکینی برای مردم نیبیرو وجود نداشتآنها پادشاه را مقصر می دانستند

و دیگر حرمتش را نگه نمی داشتند . اما آلالو هنوزبرتخت نشسته بود .آنوی قوی وخردمند ، سرشناس ترین شاهزاده در بین شاهزاده ها ، قبلاز اومی ایستاد . او تعظیم می کرد وفنجانهای نوشیدنی را به آلالو می داد . آلالوبرای نه دوره پادشاه بود در نیبیرو . در نهمین Shar آنو در نبرد آلالورا تسلیم خودکرد . پنجه در پنجه ، با بدنهای عریان زور آزمایی کردند ، آلالو به مبارزه طلبیدهشد . آنو برنده شد . اجازه بدهید برنده پادشاهی آنوسخن بگوید . آنها بایکدیگر در مکانی مربع شکل درانظار عموم گلاویز شدند . مکانی که تیرکهای چوبی ترسناکی داشت و به دیوارهای آن شوکوصل شده بود . زمانی که پاهای آلالو به زمین خم شد ، او به بدنش حمله کرد . آلالودرنبرد با آنو شکست خورد و آنو برای پادشاهی تحسین شد . آنوتحت حفاظت به کاخ بازگشت اما آلالو به کاخ بازنگشت . او ترسید کهسرنوشتش شبیه لاهما شود ، پس در میان شلوغی و فریادهای شادی بی سرو صدا فرار کرد . به سرعت بدون اینکه به کسی اطلاع دهد به محل سفینه های فضایی رفت . او سواریک سفینهبمب افکن شد ودریچه آن پشت سرش بسته شد . وارد محفظه جلویی شد و صندلی فرماندهیسفینه را اشغال کرد . نگاهی به آسمان بالای سرش انداخت برای راهی برای رها شدن ؛سپس محفظه از تشعشع آبی رنگ پر شد . هسته مرکزی آتش شروع به زبانه کشیدن کرد وهمهمه ای از موسیقی دوست داشتنی فضای سفینه را انباشت . سفینه فضایی بزرگ از اینتکان جان دوباره ای گرفت و درخشش مایل به قرمزی از آن متصاعد شد . آلالو بدون اطلاعدیگران با سفینه فضایی از نیبیرو فرار کرد . رنگدانه های برفی زمین که آن را احاطه کرده بودند هدف آلالو بودند . این انتخاب سر آغازی بود برای مسیری اسرارآمیز .

سفینه آنو . مقایسه کنید با نمونه هایامروزی حدود 445000 سال پیش فضانوردان سیاره ا یناشناخته در جستوجوی طلا به زمین آمدند. پس از فرود ناموفق در یکی ازدریا های زمین،تا ساحل قدم زنان ادامه داند و در آنجا اریدو(Eridu)- خانه ای دردوردست- را به پا کردند. مدتی بعد اریدو ی تازه تائسیس به یک پایگاهماموریتی کامل با یک مرکز کنترل ماموریت،یک ایستگاه فضایی،فعالیت های معدنی و حتیپایگاهی بین راهی در مریخ دگردیسی پیدا کرد. نیاز به نیروی انسانی آن هارا مجبور کرد تا از مهندسان ژنتیک برای خلق انسان های اولیه ی کارگر، استفادهکنند. طوفان سهمگینی که زمین را در نوردیده بود شروعی دوباره را تحمیلکرد.فضانوردان فرا زمینی به خدایان زمینیان تبدیل شدند،نوع بشر را ساختند و آن هارا به پرستش کردن تعلیم دادند. .
نزدیک به 4 هزار سال پیش همه ی آنچه ساختهشده بود در یک فاجعه ی اتمی به ویرانه ای تبدیل شد، فاجعه ای که در خلال سلطه جوییها و جنگ های مهاجران فرا زمینی رخ داد. آنچه بر روی زمین رخ داده،بهویژه اتفاقاتی که از شروع تاریخ بشر گذشته است، توسط “Zecharia Sitchin” از کتب مقدس،کتیبه های رسی،افسانه های اساطیری و یافته های باستان شناسی، در سریکتاب های “تاریخچه ی زمین” جمع آوری شده. اما پیش از همه ی این اتفاقاتچه بر زمین گذشته،چه بر Nibiru،سیاره ی مادری فضانوردان رخ داده که آن ها را درجستجوی طلا به سفر فضایی وا داشته و در ادامه،خلق نوع بشر… چهاحساسات،رقابت ها،اعتقادات و روحیاتی ( و شاید هم فقدان همه ی این ها) بازیگراناصلی ِ این حماسه های فرازمینی و فضایی را برانگیخته است؟ چه روابطی مسبببروز کشمکش ها بر روی زمین و Nibiru شد؟ تنش هایی بین سنت وتجدد،مهاجران Nibiru واهالی زمین و اینکه هرآنچه رخ داد حکم سرنوشت برای اتفاق افتادن بود؟ آیاسرنوشتی که اتفاقات گذشته را در خود جای داده،کلید آینده را به همراه دارد؟ آیا امکان نداشت که یکی از بازیگران اصلی این ماجراها یا یک شاهد وکسی که می توانست destiny و fate را تمیز دهد این وقایع را برای آیندگان ثبتکند؛چرایی و چگونگی،زمان و مکان رخ دادن اولین و شاید آخریناتفاقات. چیزی که بعضی از آن ها انجام دادند مشخص است،بهترین آن ها کهرهبر خوبی هم بود فرماندهی ِ اولین گروه فضانوردان را بر عهدهداشت. محققان الهیات و متخصصان علوم الهی تشخیص داده اند که داستان هایمقدس آفرینش،آدم و حوا،باغ عدن،طوفان نوح و برج بابل همگی برداشتی از متونی اند کههزاران سال پیشتر در بین النهرین به خصوص توسط سومریان نگاشته شده بود.و آن ها همگیبه وضوح بیان کرده اند که سومریان اطلاعات گذشته ی خود را از نوشته های Anunnaki (آنان که از آسمان ها به زمین آمدند)-خدایان باستان-به دست آورده اند.اتفاقاتی کهپیش از شروع تمدن ها و حتی پیش از زمانی که بشر پا به عرصه ی گیتی بگذارد رخ دادهاند. نتایج یک و نیم قرن یافته های باستان شناسی در خرابه های آثارباستانی به خصوص در خاورمیانه تعداد زیادی متون تاریخی پیدا شده است؛این یافته هافقدان برخی از متون را آشکار می کند،متونی که از آن ها به عنوان “کتب گم شده” یادمی شود و فقدان آن ها در اکثر متون تاریخی ذکر شده یا از دیگر متون مشابه استنتاجگردیده و یا موجودیتشان در فهرست کتابخانه های سلطنتی و معابد اثبات شده است.( پایان صفحه ی 1) گاه قسمتی از “اسرار خدایان” در افسانه های حماسی آشکارمی شد،مانند افسانه ی Gilgamesh که بحث میان خدایان برای تصمیم گیری در مورد انسانرا فاش می کند-تصمیمی که به نتیجه ی از بین بردن نوع بشر در طوفانی سهمگینانجامید-،یا متنی با عنوان Atra Hasis یاد آور عذاب کشیدنAnunnaki در معادن طلاستکه به خلق زمینیان کارگر اولیه انجامید. گاه فرماندهان فضانوردان خود،این متون را تالیف می کردند:گاه متنی را به نسخه ای منتخب دیکته می کردند مانندنسخه ای که در آن یکی از خدایان که مسبب رخ دادن فاجعه ی اتمی بود سعی کرد گناه خودرا به گردن خدای دیگر-رقیبش- بیاندازد. گاه خدایان خود نسخه را نگارش میکردند،مانند موردی مربوط به ” کتاب رموز Thoth – خدای دانایی ِ مصری- که در تالاریزیر زمینی توسط خدای پنهان شده بود! وقتی خداوندگار یهوه –بر اساس کتبمقدس-فرامین خود را به فرد منتخبش اعطا کرد ابتدا خود در 2 کتیبه ی سنگی حکاکی کردکه در کوه Sinai احکام را به موسی اعطا کردم. وقتی کتیبه های مربط بهوقایع بت گوساله ی طلائی از دست موسی افتاد و شکست، او 40 شبانه روز بر روی کوه بهثبت سخنان خداوند یهوه گذراند و کتیبه های جایگزین را خود بر روی 2 طرف بازنویسیکرد. اگر به خاطر افسانه های مربوط به کتاب رموز Thoth که بر روی پاپیروسهای دوران پادشاه مصری Khufu (Cheops) ثبت شد نبود،وجود چنین کتابی کشف نمی شد.اگربه خاطر روایات ِ هجرت بنی اسرائیل به کنعان و كتاب‌ تثنيه‌ نبود ما هرگز از کتیبههای الهی و محتوای آن ها اطلاعاتی به دست نمی آوردیم؛ همه ی این ها به بدنه ی مبهمِ ” کتب گم شده” تبدیل می شدند و هرگز وجود حتمیشان روشن نمی شد. واقعیتدیگری که با آن رو به رو هستیم این است که در بعضی موارد می دانیم که برخی متونوجود داشته اند،اما از درون مایه ی آن ها اطلاعی نداریم.مانند مورد مربوط به کتاب ” جنگ های یهوه” یا کتاب “تاریخ یهود”(the book of Dasher) که به صراحت در انجیل بهآن اشاره شده. حدا اقل در 2 مورد وجود کتب باستانی-که متون آن ها داستانکتب مقدس شده است-را می توان استنتاج کرد. فصل پنجم تورات با این جمله آغاز می شود:

“این کتاب ِ Toledoth of Adam است.Toledoth معمولا زایشترجمه می شود،اما معنای دقیق تر آن «شجرنامه یا ثبت تاریخی است».مورد دیگر در فصل 6تورات است جایی که وقایع مربوط به نوح و طوفان بیان شده و با این کلمات شروع میشود؛” این همه ی حکایت ِ نوح است”. نسخه های ناقصی از کتابی که به اسم ” کتاب آدم و حوا” شناخته شده از هزاران سال پیش در زبان های ارمنی،سریانی،اسلاوی وزبان های باستانی دیگر از قبیل زبان سامی به جای مانده است. و کتاب انوش( یکی از به کتاب های به اصطلاح جعلی در مقدس بودن) شامل بخش هایی است که به نظرمحققان پیش از کتاب نوح وجود داشته است. یکی از نمونه های بارز برای درکحجم کتاب های گم شده کتابخانه ی مشهور ِ اسکندریه در مصر است. بطلیموس آن را 323قبل از میلاد در زمان مرگ اسکندر تاسیس کرد و گفته می شود شامل بیش از نیم میلیونکتب چند جلدی بود که بر روی جنس های مختلفی همچون سفال،سنگ،پوست و پاپیروس نوشته شده بود. آن کتاب خانه ی عظیم که مجتمع گرد هم آیی ِ محققان برای آموختندانش بود در جنگ های ویران کننده و متمادی که از سال های 48 قبل از میلاد تا 642بعد از میلاد با پیروزی اعراب ادامه داشت. در آتش سوخت و تبدیل به خاکستر شد.آنچه ازاین گنجینه ی با ارزش باقی مانده،ترجمه ی یونانی کتاب اول از 5 کتاب مقدسHebrew استو دست نوشته های پراکنده ای از محققان ساکن کتاب خانه است. تنها به همینعلت است که می دانیم پادشاه دوم،بطلیموس در حدود 270 قبل از میلاد روحانی مصری کهیونانی ها او را Manetho می خواندند را برای گرد آوری ِ تاریخ مصرگماشت. ابتدا Mantheo تنها در مورد خدایانی که در آنجا حکمرانی کرده اندنوشت و سپس نیمه خدایان(نیم انسان و نیم خدا) و بعد از آن در حدود 3100 سال قبل ازمیلاد را به سلسله ی فرعونیان اختصاص داد. آن طور که او نوشت،حکمرانی خدایان هزاران سال پیش ازطوفان مهیب آغاز شد و برای هزاران سال پس از آن ادامه داشت و در سال های پایانی باجنگ بین خدایان همراه بود. در قلمرو آسیایی ِ اسکندر،جایی که حکومت دردست ژنرال Seleucos و قائم مقام او بود نیز از دانشمندان یونانی برای جمع آوریتاریخ آن منطقه استفاده شد. Berossus یکی از روحانیون خدای بابلی Marduk ، با دست رسی به کتیبه های رسی که منبع آن ها معبد کتابخانه ی Harran ( هم اکنون درجنوب ترکیه)بود در 3 جلد تاریخ خدایان و مردمان را که از 432000 سال پیش از طوفانمهیب یعنی زمانی که خدایان از آسمان ها به زمین آمدند، شروع می شد را ثبت کرد.فهرستنویسیی بر اساس نام و مدت حکومت 10 فرمانروای ابتدایی،Berossus گزارش داده که اولینفرمانده لباسی همچون ماهیان به تن داشته و از دریا به خشکی ها آمد.او اولین کسی بودکه به بشریت تمدن آموخت و نام او به یونانی Cannes بود. در مقایسه یبسیاری از جزئیات،هر دو روحانی،خدایان را کسانی که از آسمان ها به زمین آمدند بهحساب آورده اند،از زمانی که خدایان به تنهایی بر روی زمین حکمرانی می کردند،از زمانطوفان فاجعه آمیز.در نمونه ها و تکه های پراکنده ی دیگر( دیگر نوشته های هم دوره) از آن 3 جلد کتاب،Berossus به طور ویژه وجود نوشته هایی پیش از طوفان سهمناک راگزارش کرده،کتیبه های سنگی که در جهت حفاظت در شهر باستانی که Sippar نامیده می شدمخفی شده بودند،یکی از شهرهایی که به وسیله ی خدایان باستان بنا شدند. بههر حال Sippar،همانند دیگر شهرهای پیش از طوفان ِ تاسیس شده ی خدایان،در فاجعه یطوفان نیست و نابود شد،یک مرجع مربوط به نوشته های پیش از طوفان در کشف تاریخچهپادشاه آشوری Ashurbanipal (668 تا 633 پیش از میلاد) پیدا شد.وقتی باستان شناساندر میانه های قرن نوزدهم پایتخت ِ باستانی آشوریان نینوا را پیدا کردند،در خرابههای آن محل کتاب خانه ای همراه با باقی مانده ی 2500 کتیبه ی رسی ثبت شدهیافتند. یک گردآورنده ی مستعد متون قدیمی- که شیفته ی آشوریان است-در ثبتهای تاریخی خود آورده است: “خدای کتابت، هنر دانش خود را به من ارزانی داشته است ومن به رموز نوشتن آگاه شده ام،من حتی می توانم کتیبه های پیچیده ی سومری را نیزبخوانم،من می توانم کلمات مبهم ِِ سنگ نوشته های مربوط به روز های قبل از سیل مهیبرا بخوانم.” هم اکنون می دانیم که تمدن آشوریان تقریبا هزار سال پیش ازشروع حکمرانی فرعونیان در عراق امروزی شکوفا شد و هر دو بعد ها تبعه ی تمدن هندی هادر شبه قاره ی هند شدند. همچنین حال می دانیم که سومری ها اولین کسانی بودند که دستبه نوشتن افسانه ها و تاریخچه -های ِ خدایان و انسان ها و از همه ی شخصیت های دیگرشامل یهودیان،افسانه های آدم و حوا،قابیل و هابیل،طوفان نوح و برج بابل و جنگ و صلحهای خدایان.همان طور که بازتاب و بازآوریشان در نوشته های یونانی،سوری،کنعانی،پارسیو ارینی وجود دارد. به گواهی ِ این نوشته های قدیمی، منابع مورد استفاده متونتاریخی بوده که برخی از آن ها یافت شدند و بسیاری از دست رفتند. تعدادنوشته های قدیمی از این دست اعجاب انگیز است؛ نَه هزار بلکه ده ها هزار کتیبه رسیدر خرابه های خاورمیانه ی باستانی کشف شده است.بسیاری مربوط به امورات زندگی روزانهمانند تجارت و دستمزد کارگران و عقد و ازدواج ها بوده.باقی آن هایی که بیشتر درکتابخانه ها قرار داشته اند مربوط به تاریخچه های سلطنتی بوده،باقی آنچه در خرابههای ِ معابد ِ کتابخانه ها یا مدارس آموزش کتابت کشف شده، نوشته هایی که مقدس شمردهمی شوند را تشکیل می دهند،یک ادبیات محرمانه که در زبان سومریان ثبت شده و سپس بهآکادی(اولین زبان سامی)و پس از آن به دیگر زبان های تاریخی ترجمه شده.و حتی در ایننوشته های تاریخی که تنها به 6 هزار سال پیش باز می گردند منابع کتب گمشده بودهاند،کتب گمشده که بر سنگ حجاری شده بودند.

خوب اگر بدانید که چقدر گرفتاری دارد ترجمه اینگونه متون بخصوص وقتی کهدر رویا به سیاره این موجودات هم بروید و کلی خوابهای خوب ببینید و کمی هم زهره ترکشوید آنوقت با دقت بیشتری این ترجمه هارا می خوانید . ( با شما نبودم با بغل دستیبودم !!!) امیدوارم وقتی تمام شد با قیمتهای گنده دردستفروشیهای میدان انقلاب بهفروش نرسد . فرصت شد چند عکس از این حضرات کله گنده ( چون واقعاً کله گنده هستند ) برایتان می گذارم .

طبق اشارههای Berossus جمع سالهای سلطنت و قوانین وضع شده سرجمع 432000 هزار سال را نشان میدهد . و این را از فهرست پادشاهی های سومریان میدانیم . ( که در موزه Ashmolean واقع در آکسفورد انگلستان به نمایش در آمده ) . بررسی متون سومری هیچ شکی باقی نمیگذارد که مولفان سومری خیلی زودتر از آنچه ما فکر میکنیم به اجتماع و مباحث قرارداداجتماعی و شناخت ماده دست یافته بودند . و این با متونی که اخیراً بدست آمده برابریمی کند . با کشف متون مختلف در ایالتهای گوناگون این موضوع قویاً اثبات می شود کهاین متون ضبط اصلی محسوب می شوند و تاکنون از آنها محافظ می شده . آنچه که از صدروذیل متون بر می آید نشان میدهد که در تمام این حوادث یک عنصرکلیدی وجود دارد یکرهبر کسی که خود شاهد عینی آنها بوده .

اوتک تک حوادث را خود به چشم دیده است . در واقع او یک عامل فعال کلیدی است که نقشرهبری را ایفا میکند در میان نخستین گروه فضانوردانی که با او فرود آمدند . در زماناو لقبی داشت تحت عنوان E.A ( دارنده خانه بر روی آب ) . او تجربه ای دلسرد کنندهاز دستورات برای ماموریت روی زمین داشت با توجه به برادر ناتنی و رقبش انلیل . ( فرمانروا و دستور دهنده ) او کمی احساس حقارت می کرد از اینکه به او لقب EN.K1 دادهشده است ( فرمانروای زمین ) . رانده شده و فروافتاده از شهرهای خدایان و ماندگار درپایگاه فضایی E.DIN ( عدن ) در روی زمین . برای سرپرستی کردن استخراج طلا در AB.ZU ( جنوب شرقی آفریقا ) و دانشمند بزرگ انکی ، خالق انسان در این بخش ساکن شد . واینموقعی است که آنوناکی در معادن طلا زحمتهای بسیاری کشیدند ویاغیگری های زیادیرادیدند . در اینجا بود که آنها درک کردند که نیاز به نیروی انسانی دارند برایاستخراج طلا و جهش دادن سلاحهایشان با استفاده از توسعه مهندسی ژنتیک برای کسبتجربه بیشتر . وبدینگونه داستان آدم برروی زمین خاکی شروع می شود . اما بعنوان یکموجود ترکیبی ( یا پیوندی و دورگه ) آدم نمی توانست تولید مثل انجام بدهد .

حوادث قصه آدم و حوا که در باغ عدناتفاق می افتد ودر کتاب مقدس گفته شده با مهارت بعنوان دومین دستکاری ژنتیکی ذکرشده است ( در قرآن نیز این دستکاری ژنتیکی توضیح داده شده در بخش مربوط به بیهوشکردن آدم وبرداشتن دنده او برای آفرینش حواـ مترجم ) . انکی احتیاج داشت که برایتولید مثل جنسی ژنهای مربوط به کروموزوم را به پروژه مهندسی ژنتیک خود اضافه کند . و اینگونه بشر شروع به تکثیر خود نمود و این چرخه ای بود که کسی نمی توانست خارج ازآن را تصور کند . و انکی کسی بود که با نقشه برادرش انلیل مخالفت کرد که می خواستبشریت را در حوادث منتهی به طوفان هلاک کند . این قهرمان چه کسی است که در کتاب مقدس نوح نامیده می شود و خیلی زودتراز آن در متون سومری Ziusudra ( در قرآن نیز نوح گفته شده ـ مترجم ) ؟ نخستین پسرآنو یعنی انکی طبق قانون نیبیرو بخشی از زندگی خود را در معبد خود واقع در سیارهنیبیرو قرار گذارنده بود .او اکنون یک دانشمند توانا بود .او جنبه های مهمی از یکدانش پیشرفته را در سیاره اش به ارث گذاشته بود .بخصوص برای نژاد آنوناکی و دو پسرمردوک و Ningishzidda . آن دو به ترتیب خدایان مصر همچون Ra و Thoth بودند و به ایندانش آگاهی داشتند . اما او نیز همچون یک ابزار بود در ساخت بشریت و توسعه این دانش . بدین ترتیب اسرار خدایان در این کار بهافراد منتخب آموزش داده شد . حداقل در دو مورد نشان داده شده که این دانش به میراثگذاشته شده برای بشریت از طرف خدایان . ازطرف انکی نخستین زن ـ انسان Adapa نامیده شد . ما این را از کتابی می دانیم کهنوشته شده درباره زمان اولیه کمی جلوتر از کتاب گمشده . این کتاب Enmeduranki نامداشته که که به احتمال زیاد الگویی بود برای کتاب خنوخ ( انوش و اخنوخ هم گفته شدهودر منابع اسلامی ادریس نامیده می شود ) واین راهی است برای بدست آوردن بهشت پس ازاینکه

خنوخ کتاب خود رابرای پسرانش گذاشت کتابی تحت عنوان divine secrets . ( واژه devah در سانسکریت و devo در اوستاییو dues در لاتین و der در پهلوی و dieu در فرانسوی ازریشه div به معنی درخشیدن است . دیوان در واقع پسران خدای بزرگ آسمان بودند . امید عطایی ـ کتاب نبرد خدایان ـمترجم . نگارشی از کتاب خنوخ خارج از طرح تدوینتورات ، جان سالم به در برد . در هر صورت سرنوشت فرزند ارشد آنو این بودکه نتواند جای او بر تخت سلطنت در نیبیرو بنشیند . سلسله ای از قوانین متوالی تاریخپرچین و شکن نیبیرو را برای مان منعکس می کند . این امتیاز به برادر ناتنی انکییعنی انلیل داده شد . کوشش شد که این تضاد تلخ حل شود . انلیل وانکی هر دوماموریتشان را به پایان رساندند . این ماموریتی بود بر روی یک سیاره بیگانه برایبهره برداری از منابع طلا برای نجات اتمسفر در حال زوال نیبیرو . البته زمینه هاییعلیه آنها به صورت پیچیده ای شکل گرفت در زمانی که Ninharsag خواهر ناتنیشان نیز بهکره زمین وارد شد . ( بعنوان رئیس تیم پزشکی آنوناکی ) و این زمانی بود که انکیتصمیم گرفت از دستور انلیل برایهلاک بشریتی که خودشان بوجود آورده بودند سر پیچیکند . در حقیقت تضاد میان این دو برادر ناتنی در میان نوه های آنها نیز ادامه یافت . برای تمام آنها بخصوص آنها که در زمین زاده شدند

در حقیقت طول عمرزیاد در نیبیرو که محصول دانش آنها بود در دوره های متوالی باعث زیان بسیار شده بودهمچون عذاب برای افراد و دندان تیز کردنهای اشخاص برای تحقق جاه طلبی هایشان . جملات فرمانروا انکی

سوگواری بر ویرانیسومر و اینکه خدایان چگونه از شهرها فرار می کردند زمانی که ابر هسته ای در حالانتشار بود . و مناظراتی که در شورای خدایان جریان داشت . تصمیمی تعیین کننده برایآزادکردن سلاح های کشتار جمعی . سرمنشاء خدایان و سلاحهای ترسناکی که در نیبیرووجود دارد . شمال وجنوب نیبیرو متحدا در حال جنگ هستند با قوانین سرنوشت . ونیبیروجایی است در منظومه شمسی . اتمسفر هوا به تدریج شروع به تغییر کرد در پی کوششهایجسورانه برای بدست آوردن طلا . آلالو کسی است که با دزدی سلاحهای اتمی و استفاده ازآنها باعث شد که گازهای آتشفشانی فوران کنند . آنو وارث دودمان آلالو را عزل کردآلالو یک فضا پیما می دزد و نیبیرو را ترک می کند . متن اولین لوح کلمات فرمانروا انکی پسر ارشد آنو وارث سلطنت در نیبیرو

روحم غم بزرگی را بر شانه های خود احساس می کند وقلبم انباشته از اندوه است . چگونه به زمین ضربه زدند مردمی که خودشان را تسلیمکردند ودور شیطان حلقه زدند و از باورهایشان دور شدند . گله ها بدون چوپان گشتند . و شهرها نابود شدند و مردم گروه گروه تبدیل به لاشه می شدند و این بود نتیجه امیالشیطانی . چگونه زمین نابود شد ، با لمس شیطان گیاهان شروع به پژمردن کردند . چگونهرودخانه ها آلوده شدند وقتی مواد سمی وارد چرخه آنها شدند وامکان تصفیه پیدا نکردند . سومردیگراز وجود سکنه خالی شده است و دیگر درآن زندگی جریان ندارد . سومر از گله های گوسفند خالی شده است ودیگر همهمه ای برایکره گیری از شیر وجود ندارد . در شهرهای باشکوهش تنها باد زوزه می کشد وبوی مرگ بهمشام میرسد . معابدی که کاهنانشان گرد خدایان می گشتند امروز متروک شده است . ازآقایی و پادشاهی و فرماندهی دیگر خبری نیست . عصای قدرت و تاج پادشاهی نیز از بینرفته اند . در کناره های دو رود بزرگ و حیات بخش اکنون تنها علفهای هرز می روید . هیچکس وارد بزرگراهها نمی شود و از جاده ها عبور نمی کند سومر سرسبز و خرم اکنونبیابانی متروک شده است . چگونه زمین نابود شده مسکن خدایان وانسانها می تواند باشد؟ .زمین وانسانها دچار یک فاجعه ناشناخته شده اند . تمام زمین از شرق تا غرب به دستخدایان دچار تخریب وحشتناکی شده بود . شهرها ناتوان از دفاع از خود بودند همچونانسانها !!! نیروی شیطانی طوفانی بود که سیاره ای سرد را پدید آورد فاجعه ای بزرگدر مسیرش . در مسیر این نیرو مرگ تقسیم می شد از غرب به شرق و این چرخه سرنوشت بود . یک طوفان ویرانگر شکل گرفت از باد و نه از آب سیل آسا بلکه از هوای مسموم ونه ازجزرو مد و موجهای کوبنده و این تقدیر بود و سرنوشت !!! خدایان در شورایشان تصمیمگرفتند نسلی بوجود آورند پس از فاجعه بزرگ. . مقدمه: در اینجا در قالب یکداستان ، پیدایش منظومه شمسی و بخصوص نیبیرو توضیح داده می شود . البته با همانزبان پیچیده انکی !!! او با پیروزی ، وارد سیاره طلا واردشد . اکنون موقع محاسبه اوضاع زمین و طلاهایش است . زمانی که سرآغاز سازندگی خدایانآسمانی محسوب می شود . زمانی است که خدایان دیگر دربهشت مسکن ندارند و چون نیستندنامی نیز ندارند . اکنون به درجات پایین فرود آمده اند . جایی که ki نامیده می شود . برزمین استوار . جایی که هنوز تاسیساتی وجود نداشت تا به چیزی نامیده شود . در آغاز تنها یک چیزوجود داشت که با ارزش بود و آن خلاءنامیده می شد . چیزی که درزمانهای بسیار بسیار کهن متولد شده بود . در بلندیها واوجها خدایان آسمانی هنوز موجودیت نداشتند . در اعماق آبها هنوز خدایان آسمانی ظاهرنشده بودند . دراوجها ودر اعماق ، خدایان در هیچ فرمی وجود نداشتند . سرنوشتها هنوزفرمانروایی نمی کردند . نه باتلاقی وجود داشت ونه نی که در آن بروید . تنها چیزی کهحکمرانی می کرد خلاء بود . درزمان اولیه بادها و آبها با یکدیگر ترکیب شدند . یزداناستادانه با افسون خود برروی آب طرح خودرا ریخت . ( ایننشان می دهد آنها به نیرویی مافوق نیروی خودشان ، به خالقی داناتر باور داشتند ـمترجم ) بر روی خلاء عمیق صوتی خواب آور را پاشید . تیامات، مادر همه را بعنوان همسر زاینده خود برگزید . مادر آسمانی که به زیبایی در آبهامسکن گزیده بود . در کنار او Apsu little Mummu قرار داشت . بعنوان پیامبرش برای او پیامی داشت ، هدیه ای برای ارائه به تیامات . و نیز هدیهای درخشان به همسر آپسو اعطاء نمود . فلزی درخشان ، طلای ابدی ، برای تنها زنی کهدر تصرف خود دارد . ( در واقع تیامات را می توان سیاره طلا نیز نامید .عشق زنان بهطلا در واقع پیشینه ای به این بلندی دارد ، خاطره ای بسیار بسیار دور در اعماق زمان . البته آقایون هم دراین میان همچین بی میل به فروش طلای خانمها نیستند !!!ـ مترجم ) زمانی که آن دو آبهایشان با یکدیگر ترکیب شد . فرزندانیزدان در این بین بوجود آمدند . آنها Lahmu وLahamu نامیده شدند . درمراتب پایین ترآپسو و تیامات برای آنها منزلگاهی در نظر گرفتند . قبل از اینکه در آن زمانرشدی کرده باشند وسنشان افزایش یافته باشد و قدی کشیده باشند ، روی آبها ، انشار وکیشار شکل گرفتند . برادرها اندازه شان بهتر از این بود . بعنوان دو قلوهای آسمانیصاحب دو اسلوب بودند . پسری به نام آن ، دور افتاده از آسمان وارثشان بود . درآنوقت آنتو ، همسرش ، آن را متعادل بار آوردند . بعنوان مرز ، بالاتر از آبها ،محلاقامتشان را ساختند . بدینگونه سه جفت آسمانی اینجاشکل گرفتند . در اعماق ودراوجها، عمیقاً شکل گرفته بودند . آنها با نامهایی خوانده می شدند . یک خانواده باعناوینی چون ، Apsu و Mummuو Tiamat .

زمانی وجود داشت که هنوز نیبیرو موجودیت نیافته بود و زمینی آفریده نشده بودتا نامی داشته باشد . و آن زمانی بود که آبهای آسمانی با یکدیگر ترکیب شده بودند وهنوز توسط Hammered Bracelet جدا نشده بودند . زمانی کهمدارها هنوز شکل کامل خود را پیدا ننموده بودند . سرنوشت برای خدایان هنوز فرماناستواری صادرنکرده بود . خویشاوندان آسمانی بایکدیگر متحد شدند . مسیرشان هنوزنامتعادل بود . راهشان به آپسو حقیقتاً نفرت انگیز بود . تیامات ، وقتی برایاستراحت نداشت ، او غمگین وخشمگین بود . او جمعیتی پیشرو در گوشه ای تاسیس کرد . غرش ، موجی از سپاه علیه پسران آپسو پدید آورد . از آن یازده گونه بوجود آورد . منظور موجودیت یازده سیاره از دوازده سیاره منظومه شمسیاست ـ مترجم ) نخستین فرزند زاده شد ، Kingu ، بین آنهارئیس گشت . وقتی این خبر به گوش خدایان آسمانی رسید بلافاصله شورایی را تشکیل دادند .آنها به یکدیگر گفتند : او به کینگو رتبه عالی داده است بدون اینکه آن در اینزمینه فرمانی داده باشد . لوح سرنوشت به سینه او چسبانده شد تا همیشه با اوباشد ومدارش را پیدا کند . اوبه سلاله اش کینگو تعلیم داد که چگونه علیهخدایان بجنگد . خدایان از یکدیگر پرسیدند چه کسی دربرابر تیامات قد علم خواهد کرد ؟ همه در مدارشان ماندند و حرکتی نکردند آنها سلاحی علیه نبرد با این خرس نداشتند !!! نوظهوری از اعماق قلب خدایان متولد شد ؛ در اتاق تقدیر و در مکانی سرنوشت ساز. توسطاستاد آفرینش خلق شد ، پسری از خورشید

فروزان .

دراعماق او متولد شد ، در جایی که خدا خانواده اش را ساخته و حرکت داده بود . هدیه ای از آفریننده اش ، بذری از زندگی ، در این سفر همراهش بود . از خلاء مسیرشساخته می شد . در جستجوی سرنوشتی نوین . درابتدا نگاهی اجمالی انداخت به آسمانهمیشه در حال حرکت و نگهبان همیشگی آن Antu . ظاهر فریبنده ای داشت ، درخشان وخندان ، همچون بزرگان قدم بر می داشت . دردوره خود فوق العاده بزرگ بود . از همهخدایان جایگاه رفیعتری داشت ومدارش از همه پیشتازتر بود . اول نگاهی به آنتو انداختکه سینه اش توسط کودکی تا کنون مکیده نشده بود . آنگاهگفته شداز جانب تیامات : بیا !! تو پسرم هستی !!! ومن مادرت می باشم !!! در آغوشش گرفت وبه او خوش آمد گفت . مکانی را برای اوآماده کرد که برایش مناسب باشد . کلماتش قلب نو رسیده را از غرور پر کرد . ازپرستاری خواست تا از این وجود پر غرور نگهداری کند . سرش دو برابر بزرگتر از حدمعمول بود . چهار عضو در اطراف بدنش روییده بود . در مسیرش به سمت آنتو چرخید وبزودی صورتش رابه آن نشان می داد . موقعی که آن او رادید با شادی فریاد زد پسرم !!! پسرم !!!

رهبری برایتانگسیل خواهد شد . خادمانی برای خدمتگذاری برایتان خواهم فرستاد . اجازه بدهید نامتان را نیبیرو بگذارم ، محلی برای تقاطع !!! این دانشی استبرای همیشه !! در حالتی خمیده نسبت به نیبیرو ، چرخیده بهسمت صورتش ، به او تعظیم می کرد . خدمات ویژه ارائه شد ، چهار خدمتکاربرای نیبیرو آماده شد . برای میزبان ، باد شمالی ، باد جنوبی ، باد شرقی ، باد غربی . آن با قلبی سرشار به انشار ، جدش ، ورود نیبیرو را خبر داد . انشار با شنیدن اینخبر توسط گاگا که در کنارش ایستاده بود پیامی می فرستد . جملات خردمندانه ای که بهآن گفته شد . شامل وظایفی که به نیبیرو باید واگذار شود . گاگا وظیفه داشت آنچه راکه لازم بود از صمیمی قلب به آن بگوید . تیامات که او را متولد کرده نسبت به مامتنفر است . از او میزبانی جنگنده ساخته است . خشمگین و عصبانی . علیه خدایان ،فرزندانش اینجا ، رژه نظامی میروند !!!

کینگودربین آنها عالی مقام تر بود . سرنوشت همچون صندوقی پر از راز هیچگاهاو را رها نمی کرد و همیشه با او بود . خدایی وجود ندارد که علیه او بتواند رویپایش بایستد و مسمومش کند . تمام کسانی که میزبانیشان می کند ترسشان از او پابرجاست . نیبیرو برازنده این است که انتقام بگیرد ! اجازه بدهید او تیامات را شکست دهد تا ما زندگیمان را نجاتدهیم !!! تقدیر چنین فرمان می داد که او با پیش برود وبادشمنان زورمند چهره به چهره شود . گاگا حرکت کرد و قبل از آن تعظیم نمود به او ، وکلمات انشار را تکرار نمود .

خدایان به فرمان سرنوشت بایکدیگر شورکردند .همگی فتوا دادند که تقدیر بلند نیبیرو این است که انتقام جو باشد . آنها به نیبیرو گفتند : از امروز فرمانهایتان چالش ناپذیر خواهد بود . هیچکس دربینخدایان حق ندارد در برابر شما پایش را از گلیمش درازتر کند . به پیش ، نیبیرو ، انتقام مارا بگیر !! آنها بااینروش شاهانه به سمت مدار تیامات پیش رفتند . آنها برکات خود را به نیبیرو دادند . سلاحهای وحشت آور به نیبیرو دادند . Anshar سه بار در چرخش خود با نیبیرو دیدار کرد . باد شیطان ، گردباد ، بی همتا . کیشار با شعله هاییمشتعل در بدنش پنهانی تیامات را زیر نظر داشت . همه چیز برای نبرد آماده بود . نیبیرو مستقیم به سمت تیامات می رفت . حال ، این شرح نبردی آسمانی است . اینکه زمینچگونه شکل می گیرد ونیبیرو سرنوشتش چه خواهد بود . فرمانروا به پیش رفت ، تقدیرشاین بود که راهش را ادامه دهد . موج تیامات بسیار شدید بود بطوریکه آنها چهره بهچهره هم قرار گرفتند . با لبهایش شروع به تلفظ افسون نمود . برای محافظت ازاو سپریتوسط Emitter و Pulserبرایش در نظر گرفته شد . در تشعشعی هولناک تاجی بر سرش نهادهشد . در سمت راستش Smiter منصوب شد . در سمت چپش Repeller گماشده شد . هفت باد ،همچون طوفان به کمکش شتافتند . شبیه گرد بادی که ازپیش فرستاده شده باشد .

آن به نیبیرو کلمات جد بزرگش را تکرار نمود . بدینگونهپیغام گاگا عریان شد .

نیبیروبا تعجب به این کلمات گوش می داد . همچون بچه ای که مادرش را می خواهد ،

او افسونشده در حال بلعیدن این کلمات بود . لازم به گفتن نبود که قبل ازاین قلبش
به او گفتهبود که باید علیه تیامات قیام کند . دهانش راباز کرد و خطاب به گاگا و آن چنین گفت :  براستی که من همان کسی هستم که تیامات را شکست داده وزندگیتان را نجات می دهم .  ترتیب شورای خدایان را بدهید و از قبل سرنوشت مرا پیروزیبدانید . چنین باشد که تمامی  خدایان در این شورا مرابه رهبری بپذیرند ودستوراتم رااجرا کنند . زمانی که Lahmu و Lahamu این سخنان راشنیدند پنهانی مضطربانه گریستند . با خودشان گفتند : تقاضای عجیبی است ، فهمشبرایمان دشوار است . 

تیاماتخشمگین و غرش کنان برای نبرد با او سرعت می گرفت . خدایان تصمیم گرفتند مسیر حرکتشرا تنگ تر کنند . تیامات باید قطعه قطعه می شد به همراه تنها یاورش ، طرحی چونکینگو ، پنداری از پیشرفت توسط میزبان این ناحیه . زمانی که کینگو شجاع او را دید ،تیرگی بینشان حاکم شد . بطوریکه اودر جهتش به این هیولا ( نیبیرو ) خیره شد تاحواسشرا پرت کند . دراین دور دچار آشفتگی شد . اعمالش سراسیمه بود . بند تیامات بی صدا اما محکم بدورش پیچیده شد . ترسیده ووحشت زده شده بودند و درمحاصره افتاده . تیامات با یک غرش زورمندانه و ارتعاشات خود ریشه هایش را بیرون داد . آن را با دقت به سمت نیبرو پرتاب کرد وسعی نمود با افسون خود اورا ببلعد . هرچندپیوندی بین آنان وجود داشت اما پیش ازاین نبرد ناخودآگاه آغاز شده بود . نبرد بهمراحل پیشرفته خود نزدیک می شد . تیامات ونیبیرو چهره به چهره شده بودند . براینبرد به یکدیگر نزدیک شدند . آنها برای نبرد تن به تن با هم پرس شده بودند . فرمانروا وسعت بیشتری به خود گرفت تا او را در محاصره خود بیاندازد . تیامات باگریه و فریاد از این حلقه خارج شد ، این نشانگر این بود که حس هایش ناپدید شده اند . باد شیطانی در پشتش حرکت می کرد و نیبیرو گله وار به پیش می تاخت . او اجازه داشترو به صورتش آن را آزاد کند . او دهانش ر ابرای باد شیطانی باز کرد اما نتوانستبرعکسش را انجام بدهد . لباهایش دیگر بسته نمی شدند . باد شیطانی در درونش قرارداشت . در دل وروده اش راه باز کرده بود . دل وروده اش زوزه می کشیدند و بدنش متورمشده بود و دهانش یکسره باز بود . نیبیرو گشوده شد و از درونش خداییترین گلولهدرخشان شلیک شد . درونش سوراخ شد ( تیامات ) . پارگی تا رحمش ادامه یافت و به کنارههای قلبش رسید . بدینگونه مهارش کرد ونفس زندگیش را خاموش نمود . نیبیرو از بدنبیجان او بازدید کرد . تیامات شبیه لاشه ای بود که تازه کشتار شده باشد . در کناراین بانوی بی جان ، یازده کمک کار او وحشت زده ایستاده بودند . آنها در چنگالنیبیرو قرار داشتند و ناتوانتر ازاین بودند که بگریزند . کینگو که بوسیله تیاماتساخته شده بود در بین آنها قرار داشت . ارباب او را درغل وزنجیر گذاشت ودر کناربانوی بیجانش او رابست . کینگورا چرخاندند و لوح سرنوشت را به زور از او گرفتند . گناهکارش خواندند . اورا به مهر خود داغ کردند وصندوق سرنوشت مقدررابه او محکمبستند . بقیه را به همراه تیامات به بند کشید ودر مدارشان به تله انداخت . آنهارازیر پا انداخته لگد مال و تکه تکه کرد . آنها را در مدار خود قرار داد . برایاینکه در اطرافش در حرکت باشند مجبورشان کرد عقب تر بروند . به خدایان که برایپیروزی منصوبش کرده بودند اخطار داد . مداری ساخت برای آپسو و درباره سفر کیشار وانشار دروغ گفت . گاگا خارج شد تا بعنوان منادی به دیگرانسلام کند . ودورتر آن و آنتو بودند . نیبیرو به منزلگاه خود در اعماق رهسپار شد . تقدیر این بود که تیامات و کینگو بی رمق باشند .تیامات مهار شده بود و اگر می خواستدوباره جان بگیرد این ارباب نیبیرو بود که باز می گشت . نیبیرو در مسیرش ایستادوبدن بی جان او را نگاه کرد . هنر خدایی این بود که هیولای درونش چنین نقشه ایداشته باشد . در آن هنگام همچون صدفی خوراکی او را شکافت بطوریکه قسمتهای پایینی اشجدا شد . اوبه کانالها و قسمتهای بریده شده نگاه کرد و سیاهرگهای طلایی رنگ را باتعجب نگریست . Troddingدر اینجا مانع از این شد که اربابش قسمتهای روی اش کاملاًکنده شود . باد شمال به یاریش ازطرف او احضار شد . بادبهفرمان او وارد شد وسرقطع شده اش را خارج کرد . این مکان بصورت خالی باقی ماند . نیبیرو با د راروی تیامات در حالت شناور قرار داد . روی آبهای جوشان شروع به وزیدنکرد . نیبیرو شلیک نورانی دیگری انجام داد وبدینوسیله به باد شمالی علامت داد . دراثر این درخشش قسمت شمالی تیامات به مکان ناشناخته ای حمل شد . همراه آن کینگو نیزتبعید شد . او بسختی با قسمت قطع شده همسفر شد . نیبیرو عقبتر از آن به تقدیر میاندیشید . اوبه غنیمتی فکر می کرد که ازاین نبرد آرزو داشت . چیزی برای یاد آوریامنیت وثبات در آسمانها . زیارتگاهی که محل نبرد را مشخص کند

9087قبل از میلاد : رآ / مردوک اولین پسر آنکی سرزمین مصر را بین اوزیریس و ست تقسیم می کند.

مردوک- در مصر به نام رآ شناخته شده

9033قبل از میلاد: ست  Seth اوزیریس را دستگیر می کند و می کشد و خودش بر سرتاسر دره نیل حاکم می شود.
 ست(چپ) برادرش اوزیریس(راست) را می کشد. 8079قبل از میلاد: هروس Horusدر آنتقام خون پدرش اوزیریس اولین" جنگ اهرام" را آغاز می کند. ست به آسیا فرار می کند و کنعآن و شبه جزیره سینا را اشغال میکند.
چشم هروس طرح شاهزاده نانار بر اساس نوشته ی روبرتو سولاریون ۱۹۹۶ ترجمه شده از کتاب مرد آسمانی نوشته جان بینز  و کتاب  خدایان بهشت عدن نوشته ویلیام بریملی. "همانطور که می دانیم مردم بنی اسرایل در ۲۰۰۰ قبل از میلاد در مصر به اسارت گرفته شدند و در نهایت موسی متولد شد تا آنها را از اسارت آزاد کند. در این زمان طولانی بنی اسراییل کاملا قوانین و دین اصلی خود را فراموش کرده بودند. موسی از آنجا که توسط یک شاهزاده مصری بزرگ شده بود یک شهروند مصری تلقی می شد و مانند سایر شاهزادگان رموز و اسرار هرمتیک Hermetic مصری را فرا گرفته بود. این رموز هرمتیک علومی بود که در واقع توسطشاهزاده ی جادو و کیمیاگری  به دانشمندان کرو-مگنون تعلیم داده می شد.این شاهزاده نامش "نانار" بود که در اساطیر یونان به نام هرمس و در مصر به نام تت شناخته شده است. در حدود سال ۱۵۸۷ قبل از میلاد موسی کاملا به این اسرار و همچنین اسرار اهرام واقف شده بود و در همین اثنا سیاره نیبیرو می رفت که وارد تابستان خود شود. در این زمان سیاره نیبیرو در بالای قطب شمال سیاره تیامات( زمین) قرار میگیرد و مدت ۹۰۰ سال در آن حالت باقی می ماند. سپس شروع به حرکت می کند و به سوی سحابه ی اورت می رود جایی که مردم خزنده ی نیبیرو به خواب زمستانی فرو می روند. قرار گرفتن سیاره نیبیرو بر بالای مدار قطبی تیامات (زمین) سبب دوره های شدید طوفان و فجایع طبیعی می شود و موسی که از این مطلب آگاهی داشت موقعیت را برای نجات قومش از مصر مناسب دید. موسی با تخصصی که در علوم کهکشانی و رموز هرمتیک داشت از آرکن سرنوشت تقاضای کمک کرد.( آرکن به ضم ک  به معنی شیطان مالک سرنوشت است. کسی که قدرت بر همه چیز دارد اما از نوع شیطانی و موذیانه-برای مطمئن شدن به لغتنامه رجوع کنید.)

موسی از آرکن خواست که مردم او را آزاد کند و آرکن هم قراردادی با موسی بست . موسی باید قسم می خورد که مطیع این آرکن باقی بماند . با ورود سیاره نیبیرو به اتمسفر زمین قطبهای شمال و جنوب زمین جابه جا شدند و فجایع شروع شد. آب دریای سرخ از وسط به دوقسمت شد و راهی را برای عبور موسی و همراهانش فراهم کرد اما لشکریان فرعون که تعقیبشان می کردند غرق شدند.

اما وقتی بنی اسرایل به سلامت به صحرای سینا رسیدند موسی دریافت که با آرکن اشتباهی قرارداد بسته است و در نتیجه ی این قرارداد آرکن کنترل زمین را به دست آورده بود و به این ترتیب زمین وارد یک عصر سیاه گشت.

در حدود ۱۰۰ قبل از میلاد بود که نیبیروها از اشتباه موسی خبردار شدند و برای اینکه جلوی خرابی ها را بگیرند شاهزاده نانار را که متخصص فلسفه ی هرمتیک و کیمیاگری بود به زمین فرستادند. شاهزاده نانار به مصر رفت و گروههای هرمتیک مصر راسرو سامان داد. آنها موافقت کردند که یک زن کرو-مگنون را با اس-پرم شاهزاده نانار باردار کنند. به این ترتیب یک زن دو رگه تولید شد که نیمی از آن زمینی بود و نیم دیگر نیبیرویی بود. نام این زن مریم بود. به محض اینکه مریم به سن بلوغ رسید به همراه مردی به نام یوسف به مصر فرستاده شد و دوران نوجوانی را به فراگیری علوم هرمتیک پرداخت. شاهزاده نانار یوسف را به عنوان نامزد مریم همراه او کرده بود تا تولد فرزند آینده (عیسی) قانونی جلوه کند.

مریم و یوسف ازدواج کردند اما یوسف چیزی در مورد مریم یا قوانین هرمتیک نمی دانست. وقتی مریم ۲۰ ساله شد شاهزاده نانار به صورت مادی درآمد و به عنوان یک سرباز رومی مریم را ملاقات و او را باردار کرد. به این ترتیب عیسی تولید شد و وقتی عیسی به سن بلوغ رسید به هندوستان فرستاده شد تا تمام اسرار و علوم مربوط به نیبیرو و انقلاب علیه شیطان سرنوشت را فرا بگیرد. معلم عیسی شاهزاده ای اهل نیبیرو بود به نام اینانا ( لکشمی) که در ان زمان فرمانروای سرزمینهای کنونی هندوستان - پاکستان- افغانستان و هندوچین بود.

عیسی در حدود ۳۰ سالگی به اورشلیم(بیت المقدس) بازگشت و طبق دستورات شاهزاده نانار شروع به فعالیت کرد. چون عیسی دورگه نسل دوم بود قادر بود قدرتهای خارق العاده اش را در زمین استفاده کند. در غیر این صورت تمام سلولهای عصبی اش بر اثر فشار انرژی متلاشی میشدند.

مقصود شاهزاده نانار و امپراطوری آنوناکی( آنو) از این برنامه ریزی این بود که آرکن سرنوشت را از قدرتش بر زمین معزول کنند و عیسی می بایست این ماموریت را انجام می داد. او ۱۲ حواریون را انتخاب کرد و فعالیتهای زیادی کرد اما در نهایت امپراطوری روم توانست با یک توطئه عیسی را دستگیر و مصلوب کند. به این ترتیب طرح شاهزاده نانار شکست خورد و آرکن مذکور همچنان تا امروز بر زمین نظارت می کند و مطمئن هستم که شورای ۱۲ نفره ی نیبیرو از این مسئله خرسند نیست! در آینده خواهیم دید که چه اتفاقی خواهد افتاد ."

=====================================================

بخش بالا فقط ترجمه ی کوتاهی از عقاید مردم نیبیرو نسبت به تولد عیسی مسیح است که توسط پیروانشان ترویج می شود.

انسان کرو-مگنون = یعنی انسانی که اجدادش از مردم نیبیرو بوده اند. پس از اینکه مردم آنوناکی در زمین پراکنده شدند نسل اولی که از ایشان تولید شد دارای قدرتهای خارق العاده بوده و به نام مگی یا مغ شناخته شدند. مغان زرتشتی نامشان را از اینجا میگیرند. مگی یا مغ به معنی جادوگر یا فردی است که کارهای کثیف و عجیب می کند. لغت مجیک در انگلیسی از مگی مشتق شده است.

اسرار هرمتیک = رموز کیمیاگری که شامل تمام علوم موجود در دنیا می باشد و انسان را قادر به انجام کارهای غیر ممکن می نماید. تبدیل عناصر به عناصر جدید و تولید موجودات و گونه های جدید بر روی زمین. بخش اصلی دانش هرمتیک مربوط به کارهای کثیف از جمله جن پرستی و دست یابی به قدرتهای ماورایی - قربانی و پرستش خدایان متعدد می باشد. پس از حمله ی مسیحیان به مصر اکثر مدارس جادوگری نابود شدند و با طلوع اسلام بقیه معابد و مدارس هرمتیک در مصر از بین رفتند . اما الواح زمرد و کتب حاوی دانش هرمتیک توسط مسلمانان به عربی ترجمه شد که در نتیجه ی آن عصر طلایی دانشمندان مسلمان آغاز شد. کیمیاگران اسلامی قوانین چند خدایی و قربانی های کیمیاگری را تغییر دادند و آن را مطابق با قوانین الهی نوشتند . این علوم با تسخیر اسپانیا توسط امپراطوری عثمانی وارد اروپا شد و به این ترتیب عصر رنسانس در اروپا را سبب شد. شاهزاده نانار به صورت هرمس در حالیکه علامت کیمیاگری را در دست دارد.این علامت دو مار پیچ خورده است که امروزه نیز بر روی محصولات پزشکی و دارویی دیده می شود.

شاهزاده نانار به صورت تت خدای مصر باستان- پدر کیمیاگری و نویسنده ی الواح زمرد- به علامتهای موجود در تصویر توجه کنید! هندوستان همچنان به عنوان تنها مدرسه ی علوم هرمتیک چند خدایی در دنیا به حیات خود ادامه می دهد . --الهه(بانو-خدا) لکشمی-جن مونثی که امروز هم در هند پرستش می شود. اینانا خدای مونث سومر از نژاد آنوناکی است که به نام ایشتر و آستارته نیز مشهور است. ایشتر جن مونثی که در بابل باستان سبب ایجاد فساد بی اندازه گشت. برای دریافت عکس و اطلاعات بیشتر به من ای میل بزنید چون امکان قرار دادن عکس در اینجا نیست!
=================================================================

همانطور که حتما متوجه شده اید - نیبیروها ( آنوناکی) قصد دارند که حوادث زمین را وارونه جلوه بدهند . به این معنی که خود را دوستداران مردم زمین معرفی می کنند و در عوض خدای یکتا را به عنوان آرکن سرنوشت به صورت یک موجود شیطانی نشان می دهند. سالهای پربار و پربرکت زمین را و بزرگترین و بهترین پادشاهی ها را و پیامبرانی همچون سلیمان و داوود را به عنوان عصر سیاه زمین معرفی می کنند . و می گویند که آرکن سرنوشت قصد سوء استفاده از زمین را دارد.



آینها مدعی هستند که عیسی برای متوقف کردن خرابیها روی زمین فرستاده شده بود در حالیکه

موسی قرار داد خود را با آرکن سرنوشت در سال ۱۵۰۰ قبل از میلاد بسته بود و اگر آنها واقعا قدرتی داشتند و می خواستند کاری برای زمین بکنند می توانستند طرح شاهزاده نانار را همان زمان اجرا کنند. پس چرا ۱۴۰۰ سال صبر می کنند تا سال ۱۰۰ قبل از میلاد و حالا می گویند که عیسی را ما درست کرده و فرستادیم که به شما کمک کند؟!


علاوه بر اینها آنوناکی منکر هرنوع خالقی هستند و خود را خدای خالق مردم زمین می دانند. در حالیکه گزارشات خودشان تایید می کند که پیش از ورود آنوناکی زمین دارای سکنه ی هوشمند بوده است. و دیگر اینکه نمی گویند خودشان را چه کسی خلق کرده است؟



کسانی که اطلاعی از محتوای اناجیل و تورات ندارند شاید متوجه نشوند که آنوناکی از نواقص این کتب سوء استفاده کرده و تئوریهای خود را می نویسند.
یک نمونه برای مثال این است که زندگی حضرت مریم در هیچیک از اناجیل و در هیچ جایی ثبت نشده است. (به جز قرآن کریم که اشاره به تولد او و دریافت مائده آسمانی می کند و اینکه همدوره ی زکریای پیامبر بوده است.) که این اطلاعات باز هم از نظر تاریخی کامل نیست و جای شک و شبهه می گذارد که آیا مریم واقعا دورگه ای از آنوناکی بوده است؟ همچنین در مورد زندگی حضرت عیسی هیچ نمی دانیم. اناجیل فقط اطلاع می دهند که عیسی مسیح پس از تولد توسط مادرش و یوسف به مصر برده شد. سپس ناگهان وارد ۳۰ سالگی عیسی می شویم که به شفای بیماران می پردازد. در طول این ۳۰ سال عیسی مسیح کجا بود و چه کرد معلوم نیست.

بنا به همین دلایل است که هر که از راه می رسد فرضیه ای می دهد مانند فرضیه ی احمقانه ای که در کتاب " کد داوینچی "ارائه شده است و بعد هم در یک فیلم مستند تقلبی توسط جیمز کامرون اثبات می شود!!

حال می رسیم که پرسشی که قبلا مطرح کردیم : آیا واقعا مریم مقدس مخلوطی از انسان زمینی و غیر زمینی بوده است؟ آیا واقعا جبرئیلی که بر مریم ظاهر شد همان شاهزاده آنوناکی درخشان بود ؟  آیا عیسی مسیح واقعا ۳۰ سال گمشده ی عمرش را در مصر و هندوستان گذراند؟ در مورد همه ی این سوالات باید به تاریخ رجوع کنیم و چون سلسله نگاری اتفاقات طولانی و چه بسا خسته کننده خواهد بود مختصرا توضیح می دهیم. 
این درست است که حضرت مریم باردار شد بدون اینکه کسی شوهری یا مردی نزد او ببیند. اما در هیچ جای تاریخ  هیچ کشوری حضور موجودی به نام نانار ثبت نشده است. بر اساس اناجیل عیسی مسیح به همراه مادرش به مصر برده شد ولی در هیچ کجای تاریخ مصر نامی از آنها ذکر نشده است.اگر واقعا چنین اتفاقی افتاده بود و عیسی و مریم  در مصر سکونت داشته اند باید جایی نامی از آنها باقی مانده باشد در حالیکه چنین نیست.
اگر واقعا عیسی مسیح ۲۸ سال از عمر خود را در هند سپری کرده است باید نامی از او در کتب هندو و یا تصویری از او در کنار الهه لکشمی به چشم بخورد .. در حالیکه چنین نیست.
متاسفانه یا خوشبختانه تاریخ هیچ کشوری حضور مریم یا عیسی را تایید نمی کند و هیچ گزارشی هم مبنی بر مسافرت آنها داده نشده است. در نهایت تمام اطلاعات ما می تواند از کتاب قرآن برداشته شود چون این تنها کتابی است که اطلاعاتی در مورد عیسی بن مریم ارائه می کند. چون می دانم شما حوصله ی خواندن آیات را ندارید ! فقط به محتوای آنها اشاره می کنم !  فرشتگان به مریم مژده ی عیسی را دادند و مریم خود گزارش می دهد که هیچ مردی او را لمس نکرده است پس چگونه او را فرزندی خواهد بود ؟ این خود ثابت می کند که هیچ نوع تماس فیزیکی در میان نبوده و هیچ موجود مادی در کنار مریم حضور نداشته است. فقط چبرئیل حضور داشته و او هم مامور پیام آور بوده و نه سرباز رومی!  بر اساس گزارشات وحی در خلقت عیسی مسیح هیچ وسیله یا موجود مادی به کار گرفته نشده است . عیسی مسیح روحی صادر شده از جانب خداوند بوده و به بیان واضحتر نطفه ای در کار نبوده که شوهری لازم داشته باشد!  اگرچه هضم و باور این مسئله بستگی به حقیقتجویی روح خواننده دارد اما برای باز شدن کامل این مطلب مقاله ی کاملی در خصوص موجودیت عیسی مسیح نوشته ام که انشاءالله لینک آن را اینجا می گذارم.  همانطور که گفتیم طرح شاهزاده نانار فقط یکی از دهها دروغی است که توسط آنوناکی و سایر گونه های فضایی گفته شده که برخی از آنها را در گذشته نوشته ایم و باز هم خواهیم نوشت.

قصد آنوناکی و سایر گونه های غیر زمینی تا کنون این بوده است که انسانها را دچار فراموشی و دین زدگی کنند . به این ترتیب دیری نمی گذرد که هرج و مرج و بی نظمی به تمام زمین کشیده می شود و انسانها در جنگ با خودشان می بازند.

طبق چیزهایی که تا به حال از آنوناکی گفته ایم شاید فکر کنید که شباهتهای فراوانی بین آنها و شیاطین وجود دارد. تمام خدایان باستان که از نژاد آنونکی بوده اند مانند لکشمی و اینانا از جنیان بوده اند ! پس آیا می توان نتیجه گرفت که نژاد آنوناکی یکی از گونه های فضایی نیستند بلکه یک دسته از جنیان هستند که همواره زمینیان را آزار و اذیت کرده اند ؟ 


در ادامه ی تحقیقات به این حقیقت ( شاید ترسناک) می پردازم که آنوناکی در حقیقت که هستند و از کجا آمده اند و این داستانها توسط چه کسانی ساخته و پرداخته می شود.

8076قبل از میلاد: پیروآنآنلیل که با قدرت آنکی بر پایگاههای فضایی مخالفت دارند دومین جنگ اهرام را آغاز می کنند. نی نورتا پسر آنلیل پیروزمی شود و تمام مهمات و تجیزات هرم بزرگ را خالی می کند. نین هورسگ کنفرآنس صلحی ترتیب می دهد و زمین بین دو دسته تقسیم می شود. قدرت و حکمرآنی مصر از مردوک/ رآ گرفته شده و به سلسله ای از تت  Toth داده می شود.  7004قبل از میلاد:
عصری از صلح برقرار می شود و آنوناکی ابزارهای جدیدی به آنسآن می دهند و عصر نئولیتیک ( نوسنگی) آغاز می شود. نیمه خدایآن بر مصر حاکم می شوند. 5008قبل از میلاد: همچنآن که آنوناکی شهرهای قدیمی خود مآنند نیپور و اریدو را بازسازی می کنند تمدن شهری در سومر آغاز می شود. آنو برای یک رژه مجلل به زمین می آید. به افتخار او شهر جدیدی به نام اوروک ( ارگ) ساخته می شود و او معبد خود را به نوه عزیزش نین هورسگ ( ایشتر) می بخشد.
3067قبل از میلاد : پادشاهی به آنسآن اعطا می شود. کیش اولین پایتختی است که زیر نظر نینورتا ایجاد می گردد. تمدن در سومر شکوفا و اوج میگیرد.
3054قبل از میلاد: برتری در سومر به نآنار/ سین اعطا می شود. مردوک بابل را "دروازه خدایآن" اعلام می کند. حادثه برج بابل اتفاق می افتد و آنوناکی زبآن نوع بشر را متفاوت می کنند. کودتای مردوک شکست می خورد و او به مصر باز می گردد. تت و برادر او دوموزی را می کشد. مردوک برای این کار زنده در هرم بزرگ حبس می شود. او از طریق یک راهروی اضطراری می گریزد و به تبعید می رود.
برج بابل
3001قبل از میلاد: سالهای هرج و مرج با منصوب شدن اولین فرعون مصر در ممفیس به پایآن می رسد و تمدن پا به عرصه بالاتری می گذارد.
2009قبل ازمیلاد: پادشاهی در سومر به  شهر اوروک منتقل می شود. ایشتر حکمرآنی دره سند را به عهده می گیرد و تمدن در آنجا آغاز می شود.
2056قبل از میلاد: پایتخت سلطنتی سومر مدام تغییر می کند و نظام پادشاهی متزلزل می شود. آنلیل از نافرمآنی آنسآن و جمعیت زیاد آنها خشمگین است. 2173قبل از میلاد : ایشتر ( اینآنا- نین هورسگ) عاشق شارو-کین Sharru-kin می شود. شارو-کین پایتخت جدیدی به نام آکاد را ایجاد می کند. امپراطوری آکاد آغاز می شود.
2613قبل از میلاد: شارو-کین برای تسخیر هر چهار ناحیه متمدن زمین (سند- نیل-سومر و آکاد) خاک مقدس را از بابل می رباید. جنگ بین مردوک و اینآنا بالا می گیرد و با سفر نرگال Nergal برادر مردوک به بابل و قآنع کردن مردوک به ترک بین النهرین پایآن می پذیرد.
2192قبل از میلاد: نارام-سین Naram-Sin بر مسند پادشاهی آکاد می نشیند. به کمک اینآنای جنگجو او شبه جزیره سینا را اشغال می کند و به مصر حمله می برد.

2552قبل از میلاد: اینآنا قدرت در بین النهرین را به دست می گیرد. نارام-سین با سیاستهای نیپور مخالت می کند. آنوناکیهای بزرگ به آکاد حمله می کنند. اینآنا فرار می کند. سومر و آکاد توسط لشکریآن بیگآنه که به آنلیل و نینورتا وفادار هستند اشغال می شود. 2022قبل از میلاد: تمدن سومر تحت پادشاه لاگاش به درجات بالا می رسد. تت به گود-آ پادشاه سومر کمک می کند که زیگورات ( معبد) برای نینورتا بسازد.

تندیسی از گودآ
 2391قبل از میلاد: ترا Terah  پدر ابراهیم در نیپور در خآنواده ای راهب و ثروتمند به دنیا می آید. 2081قبل از میلاد: مصر میآن پیروآن مردوک و پیروآن فرعون تقسیم می شود. فرعون تاج و تخت مصر سفلی را به دست می آورد.
2031قبل ازمیلاد: از آنجا که آنلیل و نینورتا کم پیدا شده آند قدرت در بین النهرین رو به آنحطاط می رود. اینآنا برای پس گرفتن پادشاهی اوروک تلاش می کند اما به جایی نمی رسد. 2321سال قبل از میلاد: ابراهیم در نیپور (عراق امروزی) به دنیا می آید.
 مکآنی در اور- عراق که به عنوآن خآنه ابراهیم کشف و بازسازی شده است. 2311ق.م: آنلیل سرزمینهای سامی را به نآنار می سپارد. اور Ur به عنوآن پایتخت امپراطوری جدید اعلام می شود. اور-نامّو Ur-Nammu به مسند پادشاهی می نشیند. ترا پدر ابراهیم که یک راهب نیپوری است به اور می آید تا از مزایای دربار بهره ببرد.

اور نامو در پیشگاه آنو- خدای آسمآن و زمین ایستاده است و فرمآن پادشاهی را از او دریافت می کند.اور نامو/ اور نیمو - هلال ماه و دایره خورشید- نردبآنی به طبقات آسمآن.

2690ق.م: اور-نیمّو در جنگ کشته می شود. مردم مرگ او را به منظره خیآنت خدایآنآنو و آنلیل می گیرند. ترا از اور به همراه خآنواده اش به هرّآن  Harran می رود.

2590ق.م : شولگی Shulgi به تخت سلطنت اور می نشیند و به آن استحکام می بخشد. شولگی تحت وسوسه های اینآنا به معشوقه او تبدیل می شود و شهر لارسا را به ایلامی ها می بخشد به شرطی که برای او بجنگند.

  قبر شولگی در عراق
2080ق.م: شاهآن طبس که وفادار به مردوک هستند تحت فرمآندهی" آمن تو هوتپ اول" Amentuhotep I  به سمت شمال لشکر می کشند. نابو Nabu پسر مردوک پیروآن زیادی برای پدرش در آسیای غربی پیدا می کند.
 آمون هوتپ
2550ق.م: به دستور نآنار, شولگی لشگر ایلامی را به شهرهای کنعآن می فرستد تا شورش آنجا را سرکوب کنند. ایلامی ها به دروازه سینا و فرودگاه فضایی آن می رسند.
شبه جزیره سینا 2840ق.م: شولگی می میرد. مردوک به سرزمین هیتی ها می رود. به ابراهیم دستور می رسد که با گروهی سواره نظام به جنوب کنعآن برود.
2740ق.م: عمر- سین Amar-sin ( عمرافل در تورات) پادشاه اور می شود. ابراهیم به مصر می رود و پنج سال آنجا می مآند و بعد با سپاه بیشتری باز می گردد. 2140ق.م: عمر-سین به راهنمایی اینآنا با پادشاهآن شرق متحد می شود و به کنعآن و سینا حمله می برد. ابراهیم حملات آنها را در دروازه های فرودگاه فضایی سینا متوقف می کند.

2830ق.م: شو-سین Shu-sin بعد از عمر-سین پادشاه می شود و امپراطوری رو به زوال می نهد. 2920ق.م: ایبّی-سین به جای شو-سین شاه می شود . استآنهای غربی حامی مردوک شده آند. 2420ق.م: مردوک به همراه پیروآنش وارد سومرمی شود و بر مسند شاهی بابل می نشیند. جنگ به مرکز بین النهرین کشیده می شود. مقدس ترین شهر مقدس نیپور بی حرمت می شود و آنلیل خشمگینآنه تقاضای تنبیه مردوک و نابو را دارد. آنکی با او مخالفت می کند. همچنآن که نابو وسپاهیآنش وارد کنعآن می شوند تا فرودگاه فضایی را بگیرند آنوناکی های بزرگ با بمبارآن اتمی موافقت می کنند. نرگال و نینورتا فرودگاه فضایی و شهرهای کنعآن را ویرآن می کنند پیش از آنکه نابو بتوآند به آنها برسد.

2320ق.م: بادها ذرات و ابرهای رادیواکتیو را به سومر حمل می کند. مردم به مرگهای وحشتناک می میرند. حیوآنات هلاک می شوند, آبها مسموم  و خاک عقیم و بی حاصل می شود. سومر و تمدن عظیمش بیچاره و درمآنده می شود. میراث آن به تخمه ی ابراهیم در سن ۱۰۰ سالگی منتقل می شود = اسحاق

1- راع یا رع مهمترین خدای مصر باستآن و تجسم شخصت آفتاب یا نیمروز. بر طبق فلسفهٔ گیتی شناسی هلیوپولیتآن‌ها او خود را به وسیلهٔ آب باستآنی که از نون « Nun » سرچشمه می‌گرفت یا از نخستین گل نیلوفر آبی خلق کرده بود . او سپس هوا (Shu) و رطوبت (Tefnut) را آفرید که موجب بوجود آمدن خدای زمین جب (Geb) و الههٔ آسمآن نات (Nut) شد . وی به شکل مرد‌‌ی با سر شاهین نشآن د‌‌اد‌ه می‌شود ‌، که عصای سلطنتی را به یک د‌ست ، و آنخ (نماد‌ زند‌گی) را به د‌ست د‌‌یگرش گرفته است . بر فراز سر او ، قرص خورشید‌ د‌ید‌ه می‌شود‌ . رع به مد‌ت هزارآن سال، بالاترین خد‌ای مصریآن بود ‌. د‌ر کتاب مرد‌گآن ، «فرمآنروای آسمآن، فرمآنروای زمین، سازند‌ه‌ی مخلوقات، خد‌ای اولا که د‌ر ازل پد‌ید‌ آمد‌، سازند‌ه‌ی جهآن، خالق آنسآن‌ها، سازند‌ه‌ی آسمآن، خالق نیل، کوه‌ها، مرد‌ها و زن‌ها و د‌رند‌گآن و رمه‌ها» د‌آنسته می‌شود‌ . مصریآن معتقد‌ بود‌ند‌ که اشک‌های رع به مرد و زن‌ تبد‌یل شد‌ه است. 2- بر طبق کتابهای دآنیال ومکاشفه ، دوره آخر زمآن و داوری در پایآن سال هفتم اتفاق خواهد افتاد. تمام بخشها ی دست نوشته اشاره به دوره آخر زمآن دارند. بیشتر جزئیات این دوره داوری در کتاب مکاشفه بخشهای 6 الی 19 آمده است. حادثه دیگری که در نزدیکی سال هفتم یا در آن دوره رخ میدهد" شادی عظیم" است. در این روز مسیحیآن معتقد قبل از مرگ به بهشت فراخوآنده می شوند.و بقیه مسیحیآن معتقد که در گذشته مرده آند نیز روح به بدنشآن بر می گردد ودر پایآن دنیا با مسیح با شکوه وارد بهشت می شوند. در طول مدت این هفت سال، بر طبق کتاب مکاشفه، در آخر زمآن،قبل از آمدن مسیح بیشتر جمعیت دنیا می میرند. این دوره در دنیا غیر موازی است و تنها یک بار رخ میدهد.در دوره آخر دنیا، کسآنی راکه شیطآن منحرف شآن کرده مثل غیرمسیحیت و پیامبرآن دروغین ، همه کسآنیکه را که منکر اطاعت از مسیح شدند و علامت 666 بر روی بدنهایشآن حک شده، خواهند کشت.

منابع و مأخذ 2- کتاب "بازدید از آفرینش" Genesis Revisited نوشته زکریا سیچین 3- کتاب " اژدها و افعی های پرنده" Flying Serpents and Dragons اثر دکتر بولی 4- www.reigioustoerance.org 5- http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d8%b3%db%... 6- http://www.angelfire.com/empire/serpentis666/Astaroth.html 7- http://www.deliriumsrealm.com/delirium/articleview.asp?Post=99 8- http://www.angelfire.com/empire/serpentis666/DEMONIV.html 9- http://en.wikipedia.org/wiki/The_Lesser_Key_of_Solomon 10- http://en.wikipedia.org/wiki/Dantalion 11- www.freewebs.com/lestatsworld/dantalion.htm 12- Dictionnaire Infernal – Collin de Plancy (1863) (paraphrased 13- Pseudomonarchia daemonum – Johann Wier (1583) (quoted 14- منبع: کتاب؛ طلسم لویاتان؛ نوشته ی دکتر ملاچی زد یورک 15- کتاب؛ مارها و هیولاهای پرنده؛ نوشته ی دکتر بولی ۱۹۹۰ 16- کتاب بازدید دوباره از پیدایش نوشته زکریا سیچین 17- قرآن سوره ی کهف آیه ی ۸۳ تا ۹۸ سوره ی عنکبوت آیه ۲۴-۲۵-۲۶ 18- منبع : کتاب جوبیلیز 19- - تورات سفر خروج 20- - وب سایت راءلیسم- 21- منبع: کتاب مکانهای اسرار آمیز نوشته ی جرج هانت ویلیلمسن 22- لوحه های زمرد نوشته ی تت خدای مصر باستان - ترجمه ی دورآل 23- تاریخچه ی الواح زمرد نوشته ی هولم یارد و نیدهیم ۱۹۸۰ 24- منبع: وب سایت www.burlingtonnews.net 25- منبع: تورات - سفر پیدایش (باب ۱۰ آیه ۱۰) قرآن کریم سوره ی احقاف آیه ۲۶ - سوره ی حجر آیه ۷۳تا ۷۶ - سوره ی فجر آیه ی ۹ - سوره ی فجر آیه ۶ و۷ و۸ مجله ی ؛نوابیان کلندر؛ مقاله ی؛ بیگانگان در میان ما ؛سال ۱۹۹۶ 26- http://www.bibliotecapleyades.net/biblianazar/ahriman01.htm#Spirit%...